پارت 5 (کُلفَت جدید! )

118 42 15
                                    


وقتی جین داشت با لرزش و ترس پلک هاش رو باز کرد، بوی باروت تفنگ تازه شلیک شده رو حس می‌کرد.

کلت هنوز هم توی فاصله ی چند میلیمتریش بود، اما دیوار رو نشونه گرفته بود.

جین ناخودآگاه جیغی کشید و از زیر جی هوپ خودش رو بیرون کشید : روانی احمق نزدیک بود منو بکشی! اگه اون پدصگو از تو حلقم در می‌آوردی واست توضیح می‌دادم که من نمیخواستم شوهرتو بکشم!

وقتی بیشتر دقت کرد متوجه شد پسر کوچیک تر بود که جی هوپ رو لحظه ی آخر عقب کشیده بود و جونش رو نجات داده بود.

جی هوپ : بگو اینجا چخبره.

یونگی تقلا کرد : اوم.. شی.. جات..

جین خلاصه کرد: من تازه رسیدم خونه که صدای جیغ شنیدم و دوییدم دیدم شیشه افتاده کف زمین و خورده هاش توی پای شوهرت فرو رفته و داره خون میاد پس سریع کمکش کردم که نمیره و به جای تشکر یه مشت از خودش خوردم و توسط شوهرش تا لب مرگ رفتم!
ممنون میشم اگه دیه ی سکته ی ناقصی که الان رد کردم رو پرداخت کنید!

جیهوپ : زبون نریز همستر! راست میگه؟

از یونگی پرسید و وقتی تایید رو گرفت نفس راحتی کشید و کلتش رو پایین آورد.

اصلا وایسا ببینم..
اون با یه تفنگ تو جیبش اینور و اونور میرفت؟!
جین شونه بالا انداخت.
آره دیگه خب منطقیه اون خلافکاره!
البته خلافکار بازنشسته ولی خب...

جیهوپ رشته ی افکارش رو پاره کرد : اصلا تو خونه ی من چیکار میکنی؟!

جین که مچش رو گرفته بود، رنگش پرید و تته پته کنان گفت : خب.. من.. چیزه واسه ی..

جی هوپ برای ساکت کردن جین، دستشو بالا آورد : عاااا! فهمیدم فهمیدم! برای آگهی استخدام پرستار اومدی! خب از اول بگو!

جین خشکش زد :.. ها؟!

جیهوپ نگاهی به خونه ی پر از خورده شیشه و خون نگاه کرد و گفت : انقدر وقت تلف نکن و برو روی مبل بشین تا بیام مصاحبه رو شروع کنم!

و یونگی رو بلند کرد و همونطور که سمت اتاق طبقه ی بالا می‌برد زیر لب درباره ی مراقبت کردن از خودش غر میزد و پسر دیگه داشت کلافه میشد!

جین روی مبل نشست و داشت فکر می‌کرد.. دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
پرستاری؟
از کی؟

توی خونه ی یه خلافکار؟
به خودش تشر زد : یه خلافکار که توبه کرده! جین زود قضاوت نکن.

به هر حال این یه موقعیت خیلی خوب بود! اگه به عنوان پرستار استخدام میشد راحت تر میتونست توی خونه فوضولی کنه.

جیهوپ از روی زمین خونی گذشت و مراقب بود کفش هاش فرش های گرون قیمت کف پذیرایی رو کثیف نکنه!

_ خب.. شرایط رو خوندین آقای...؟

_ جین.. کیم سوک جین. راستش.. عام.. شرایط رو نخوندم.. ولی هر چی باشه قبول میکنم!

𝙂𝙧𝙖𝙮 𝘽𝙡𝙞𝙣𝙙 Donde viven las historias. Descúbrelo ahora