یسونگ سر تکان داد:"کی میتونم برم؟"
"هر وقت که دلت خواست!"
_______________
"پس می تونم همین الان برم؟!"
جونگ کوک خندید:"البته...بلیتت حاضره!"
"پس تو چی؟ دست تنها می مونی...یا اگر اتفاقی بیفته و..."
"نگران من نباش.هیچی نمیشه. تو فقط برو و ما رو تنها بذار!"
________________
دیوارهای شیشه ای کمک میکرد تا بیرون را به خوبی ببیند. آنجا هم مثل ونیز مکان زیبایی بود و او دوست داشت اطراف قدم بزند. حس می کرد زندانی است! دلش هوس پریدن کرده بود...
ورود جونگ کوک افکارش را بهم ریخت. برایش ناهار را آورده بود. دیگر تهیونگ از دیدن او معذب نمی شد:
"می تونم...کمی برم بیرون؟"جونگ کوک از درخواستش شاد شد:"البته! می تونی راه بری؟"
"هوم!" تهیونگ دوباره رو به پنجره کرد:"فکر می کنم بتونم"
جونگ کوک سینی را روی تخت گذاشت:"پس غذاتو بخور سرد نشه بعد برو"
"میل ندارم..."اما بوی آشنایی به مشامش خورد (نودل پخته؟)
جونگ کوک نزدیک تر آمد:"از همینجا هم می تونی بیرون در بیایی...این پنجره ها باز میشند"
تهیونگ سرش را برگرداند و به سینی نگاهی انداخت. بله یک کاسه سوپ بود و یک بشقاب نودل! (اوه دهنم آب افتاد!دلم واسه دستپختش تنگ شده)
و روزهای زیبایشان را بیاد آورد و دلش لرزید. جونگ کوک متوجه شد دارد سینی را نگاه می کند و گفت:"اگر بخوایی می تونی غذای منم بخوری. من زیاد پختم"
تهیونگ تعجب کرد:"اون غذای من نیست؟"جونگ کوک خجالت کشید:"نه! ریووک گفت تو باید غذاهای نرم مثل سوپ گیاهی بخوری واسه همین فکر کردم شاید نودل واست ضرر کنه"
"اگر مال من نیست پس چرا توی سینی من گذاشتی؟"
جونگ کوک بیشتر خجل شد:"من...فکرکردم شاید...بتونیم با هم ناهار بخوریم چون بچه ها رفتن و...من تنهام!"
"رفتن؟ کجا؟"
جونگ کوک خـوشحال شد. تهیونگ خیـلی عادی رفتار می کرد مـثل قبل ها!
"ریووک امتحان داشت و به سئول برگشت و یسونگ رو فرستادم ونیز تا شرکت رو راه بیندازه"بناگه تهیونگ هیجان زده شد (وای! ما تنهایم!) زود به سمت پنجره برگشت تا جونگ کوک از چهره اش این هیجان را نخواند. جونگ کوک پنجره را باز کرد و تهیونگ پا به بیرون
گذاشت.جونگ کوک نمی خواست مزاحم تنهایی اش شود پس همانجا در اتاق ماند ولی تهیونگ بعد از چهار قدم زمین خورد!جونگ کوک بیرون دوید: "چی شد؟سرت گیج رفت؟"
YOU ARE READING
✦𝐌𝐲 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥✦ First Chapter
Fanfiction[Completed] Couple: Kookv Genre : Smut / romance / angest / drama Other couple : -- Up day : Every Sunday and Wednesday جونگ کوک، کسی که ۱۲ سال رو دنبال عشقش میگرده و در نهایت اون رو در کاباره پیدا میکنه اما به عنوان یک فاحشه با لقب پرنسس! و حالا ج...