واسه این پارت و پارت بعدی آهنگ natural از ایمیجین دراگون رو پلی کنین فیض ببرین (:
صدای قلب لعنتیش داشت گوش هاش رو کر میکرد... این دیگه چی بود؟... داشت خواب میدید یا یه واقعیت لعنت شده بود؟
مو های امگا روی هوا سوار بود و خودش روی تیغه های اسکیت یخی!... چنگ توی چتری های بدبختش زد و با تمام توان عقبشون داد!... پس وقتایی که از اردوگاه بیرون میزد سر از اینجا در میاورد!
آهنگی که در حال پخش شدن بود کم کم داشت دیوونه ش میکرد و دلش میخواست هر چه سریع تر از اون جایگاه تماشای کوفتی پایین بپره تا بتونه امگای بی نظیری که روی کورت یخی در حال به وجود آوردن یه معجزه بود رو با تمام وجود پرستش کنه:
Will you hold the line
آیا به مسیر حرکتت ادامه میدی؟
When every one of them has given up and given in? Tell me
وقتی تک تک اونا جا بزنن و تسلیم بشن؟ به من بگو
In this house of mine
تو خونه ی من
Nothing ever comes without a consequence or cost, tell me
چیزی بدون نتیجه و بدون هزینه به وجود نمیاد ، به من بگو
Will the stars align?
ستاره ها بخط میشن؟
(یه چیز عجیب و غریب اتفاق میفته؟)Will Heaven step in? Will it save us from our sin? Will it?
خدا به دادمون میرسه؟ ما رو از گناهانمون نجات میده؟ اینطوری میشه؟
Because this house of mine stands strong
چون خونه من مستحکمه؟
درست مثل یه الهه با لباس ظریف و درخشانی به رنگ مشکی و بال های نامرئیش پرواز میکرد و دنیای اطرافش رو حتی انقدری ارزشمند نمیدونست که بخواد برای دیدنش چشم هاش رو باز کنه!
حس میکرد تخته سنگی دو تنی روی سینه ش قرار گرفته و نفس لعنتیش بالا نمیاد!... آخه این امگا برای چی باید انقدر بی نقص و خواستنی میبود؟
That’s the price you pay
این بهاییه که باید بپردازی
Leave behind your heart and cast away
قلبتو پشت سر رها کن و احساساتت رو دور بریز
Just another product of today
دوره زمونه ست که تو رو تبدیل به همچین چیزی کرده
Rather be the hunter than the prey
ترجیح میدم شکارچی باشم تا شکار
And you’re standing on the edge, face up because you’re a
و روی لبه پرتگاه واستادی، با سری رو به بالا، چون تو
Natural
طبیعی هستی
KAMU SEDANG MEMBACA
[You Are My Destiny]~(Yizhan)
Fiksi Penggemarاسم: تو سرنوشت منی! کاپل: ییژان [ییبو تاپ] ژانر: رومنس، انگست، اکشن، امگاورس، یه چسه درام، اسماااات، امپرگ بخشی از داستان: مچ ظریف فرمانده ش رو گرفت و مجبورش کرد توی چشم های شعله ورش نگاه کنه: - اصلا مهم نیست که از من خوشت میاد یا نه، تو امگای منی و...