Part 36

397 112 171
                                    

هرکاری کردم، نتونستم دیروز برسونم، اما خب امروز آپ کردم ^^
شرمنده بابت تاخیرش :)
امیدوارم ازش لذت ببرید 💜💚

.
.
.
.
.

با صدای قدم های محکمی که بهش نزدیک میشدن، بی اختیار چشماش رو باز کرد...


دقیقا نمیدونست کجاست... اون لحظه فقط چشماش باز شده بودن و مغزش هنوز درکی از اطرافش نداشت.


قدم هایی که بیدارش کرده بودن، هر لحظه بهش نزدیک تر میشدن و لوهان ناخودآگاه نگاهش رو بالا تر کشید.


آقای اوه بود...


و انگار همون کافی بود تا تمام اتفاقات شب گذشته برای ثانیه ای از جلوی چشماش رد بشن.


سهون رو تو اتاقش زندانی کرده بود و ناخودآگاه همونجا، تکیه زده به دیوار، خوابش برده بود.


دستی به چشماش کشید و به ضرب از جاش بلند شد.


_ اینجاست؟


آقای اوه بدون هیچ مقدمه ای خطاب به لوهان پرسید و اون پسر فقط سری به نشونه ی تایید تکون داد، اما ظاهرا پسری که تو اتاق بود، صدای پدرش رو شنید و به سرعت خودش رو به در رسوند.


_ بابا...


میتونست صدای گرفته ی سهون رو تشخیص بده و خدا میدونست چقدر قلبش گرفت.


اما چاره ای نداشت... اونا همه شون اشتباه کرده بودن و لوهان به هیچ عنوان حاضر نبود کسی که میبازه، خودش باشه.


کای باید تاوان تمام کارایی که باهاش کرده بود رو پس میداد و با اینکه اون موضوع قلبش رو به درد میاورد، اما دیگه نمیتونست عقب بکشه.


آقای اوه، درحالی که سعی میکرد خونسرد باشه، کمی به در نزدیک شد تا صداش واضح تر برسه.


_ یه چند روزی رو باید اونجا بمونی.


لحن آروم اون مرد، وقتی با سهون صحبت میکرد، با وجود عصبانیتی که لوهان به طور واضح میتونست تو چشماش ببینه، تناقض عجیبی رو به وجود آورده بود.


_ یعنی چی بابا؟ چرا؟


لحن سهون هنوزم پراضطراب بود و بعد از پایان جمله ش، دستگیره ی دری که قفل بود رو بالا و پایین کرد.


_ بابا لطفا...


_ چرا سهون؟


مرد درحالی که به آرومی یکی از دستاشو رو در گذاشته بود، پرسید و همون سوال سهون باعث شد سهون برای چند ثانیه کوتاه، سکوت کنه.


انگار اون پسر هم تونسته بود درد تو صداش رو بفهمه، اما به یکباره، با مشت محکمی که به در خورد، با ترس تکونی خورد و بی اختیار قدمی به عقب برداشت.


انگار پازلی که از شب قبل ذهنش رو درگیر کرده بود، حالا تکه هاش داشتن کم کم کنار هم چیده میشدن و این موضوع به شدت میترسوندش.

From revenge to love [kaihun / chanbaek]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora