part63(دیدار پدر و پسر)

624 159 65
                                    

+حالا چطوری بهشون بگیم؟

نامجون از سرجاش بلند شد:نمیدونم، نمیدونم، فقط از یه چیز مطمئنم اونم اینه من عمرا با تهیونگ نمیتونم چشم تو چشم شم چی باید بهش بگم؟
ببخش داداش جون که تا حد ...به ف*کت دادم...

جانکوک دستشو رو بازوی نامجون کشید:اینقدر خودتو اذیت نکن. تو که از هیچی خبر نداشتی...تو مقصر نیستی.
مطمئن باش تهیونگ درک میکنه.

_در هر صورت من یکی نمیتونم چیزی بهش بگم.

+خیلی خب تو برو پیش امپراطور من با تهیونگ حرف میزنم.

_واقعا این کارو میکنی؟!!!اما برای خودتم سخته.

+سخت که هست ولی اگر از زبون من بشنوه خیلی بهتره در ضمن من به خاطر تو هر کاری میکنم.

_مرسی جانکوکا اگر تو رو نداشتم نمیدونم باید چیکار میکردم.

+زبون نریز جناب ولیعهد برو به این فکر کن که چطوری میخوای به امپراطور بگی.
☆☆☆☆☆☆☆
پشت میز کارش نشسته بود باید یه فکر ی به حال منطقه صلح میکرد. اونجا تنها پناه کسایی بود که عاشق میشدن ولی از یک جنس نبودن.

دلش نمیخواست اتفاقی که برای خودش افتاد تکرار بشه.
با صدای در از افکارش بیرون اومد.

+بیاین داخل
نامجون وارد شد.

_سلام پدر
+به به چه عجب پسرم به من سر زده
_حالتون خوبه
مشکوک نگاش کرد:چیزی شده نامجون؟

_نه مگه باید چیزی بشه
+نامجونا من پسرمو خوب میشناسم حتما اتفاقی افتاده.

_راستشو بخواین بله اتفاقی افتاده فقط من نمیدونم چطوری بهتون بگم.
+داری میترسونیم
_میشه بربم یه جای دیگه.

خون آشاما گوشای تیزی دارن نامجون میترسید جاسوسا توی قصر از حرفاشون بویی ببرن برای همین تصمیم گرفت با پدرش جای بهتری حرف بزنه.
کنار رودخونه قدم میزدن.

هوا ابری و سرد بود اما برای خون آشاما این هوا ملایم بود.
+نمیخوای حرف بزنی.

_خب....راستش پدر این چیزی که میخوام بگم به شما مربوط میشه
+به من؟!
_بله به اتفاقی که توی گذشته براتون افتاده.

+میشه بدون حاشیه رفتن بری سر اصل مطلب.
_بسیار خوب پس بزارید تا آخر حرفامو بزنم بعد اگر حرفی داشتید بزنید.

+باشه باشه فقط شروع کن.
_پدر شما سالها قبل عاشق یه زن خیاط میشد که انسان بود.
اول بگین این راسته؟

امپراطور چشماش درشت شد:کی همچین حرفی رو بهت زده!!!!
_پدر خواهش میکنم میشه جوابمو بدین.

+اول باید بدونم کی این چرندیاتو بهت گفته.
_مهمه؟
+معلومه که مهمه
_وزیر جئون
+جئون !!!!!

_ اجازه بدین همه چیزو براتون تعریف میکنم.
من خیلی اتفاقی فهمیدم.
الان فقط میخوام بدونم این حقیت داره یا نه؟
شما عاشق یه دختر انسان شدید؟

LOVE & HATE | MINV Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ