اشتباه

787 160 64
                                    

: اماده ای؟

_ اهوم... بریم.

اینبار جیمین میخواست بره پیش دوستاش منتها همراه جونگکوک. جیمین مطمئن بود اگه اینبار هم با اومدنش مخالفت میکرد, بینشون دعوا میشد و اون همچین چیزی رو نمیخواست.

جیمین رفت سمت جونگکوک... دستی به سرشونه لباس دوست پسرش کشید و همین حین دست جونگکوک هم مشغول ردیف کردن موهای جیمین شد.

بعد از اتمام کارشون جونگکوک خم شد و با دزدیدن یه بوسه کوتاه از اتاق بیرون رفت... جیمین هم پشت سرش. کوکی بعد از انتخاب کفش برای خودش, یه کفش هم متناسب با لباس جیمین براش انتخاب کرد. خم شد و اونارو جلوی پای دوست پسرش گذاشت. جیمین لبخندی بهش زد و قلبش از شدت ذوق, بوم بوم میکرد... جونگکوک هرروز براش جنتلمنتر میشد... درست مثل خودش... شاید بخاطر این بود که هرروز بزرگتر میشدن... یا شایدم کار قلبشون بود, که هرروز بیشتر عاشق میشدن.

هردوشون کفش هارو پوشیدن و جیمین با گرفتن دست جونگکوک, مانع از بیرون رفتنش شد... جونگکوک سوالی بهش نگاه کرد. جیمین هم بدون هیچ حرفی به این نگاه پر سوالش جواب داد... دو طرف صورت دوست پسرش رو گرفت و بوسه ای روی چونش نشوند... جیمین عاشق این بود که چونه جونگکوک یا گردنش رو ببوسه... هرچند لباش جایگاه خودشون رو داشتن: عاشقتم

_ عاشقتم... جونگکوک حالا با لبخند بزرگ و قلب پر تپش از خوابگاه بیرون میرفت... بعد از گذشت دو سال هنوز قلبش از شنیدن دوستت دارم از زبون جیمین, با سرعت نور میتپید و البته که از این تپش راضی بود...

.

.

.

.

دور هم نشسته بودن و همزمان با دیدن فیلم چرتوپرت میگفتن و میخندیدن... هربار کارشون همین بود. البته همه نوشیدنی هم میخوردن اما اینبار جیمین منع شده بود. چون جونگکوک وقتی توی ماشین بودن گفت نباید مشروب بخوره... دلیلشم این بود که دفعه قبل وقتی پیش دوستاش بود مشروب زیادی خورد و این تنبیهی بود که برای نگران کردن جونگکوک, از طرف جونگکوک درنظر گرفته شد... چون محض رضای گاد اونشب تا ساعت 1 منتظر خبری از جیمین بود.

فردای اون شب وقتی جیمین بیدار شده بود چیزی جز اینکه روی مبل نشسته بود و مشروب میخورد یادش نبود... حتی نمیدونست چطوری به خوابگاه اومد که جونگکوک گفت جکسون با نامجون تماس گرفت و گفت بیان دنبالش.

الان جیمین با لبای اویزون به بقیه نگاه میکرد که مشروب میخوردن و همش آه میکشید.

کای طبق معمول زودتر از بقیه مست شده بود و حالا شروع کرد به مسخره بازی... حالا جونگکوک هم نیمه مست بود... جیمین میخواست یواشکی مشروب بخوره ولی با یاداوری تهدید جونگکوک که میگفت اگه ببینه داره مشروب میخوره جلوی همه دوستاش میبوستش, پشیمون شد... اون پسر کله شق بود و واقعا این کار رو میکرد... به هرحال که اون برای گفتن اینکه دوست پسره جیمینه دنبال بهانه بود, و چی از این بهتر؟

(Damn chocolate)شکلات لعنتیTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang