قدم هاشو سمت تهیونگ برداشت و با رسیدن بهش خودش روی صندلی انداخت .
درحالی که از سرما میلرزید دستاش رو دور بدن پوشیده از کاپشنش حلقه کرد و جواب سلام تهیونگ رو داد .
پالتو و هودی های ضخیم هم جوابگوی سرمای لس آنجلس نبودن بنابراین جیمین تنها راهی که داشت پوشیدن کاپشن پف پفی و سفیدش بود .
به مسیح قسم مطمئن بود اگه کمی دیگه داخل محوطه ی دانشگاه میموند به آلاسکا تبدیل میشد .برخلاف پسرک موصورتی که میلرزید تهیونگ با ریلکسی درحالی که یک بافت قهوه ایی رنگ تنش بود درحال لاس زد با دخترکی آمریکایی بود .
چشم غره ایی به دوست احمق رفت و خودش رو روی صندلی تاب داد .
جنبش بدنش حداقل کمکش میکرد تا از شر سرمای بدنش خلاص بشه .
با حلقه شدن دستی دور گردنش سر چرخوند و با لبخند هوسوک که قسم میخورد ازش پرتو های نور بیرون میزند مواجه شد .اهی کشید و با تکیه دادن سرش به شونه ی هوسوک گفت « آهه...خدا دوستم داره ! دید دارم یخ میزنم خورشید رو برام فرستاد»
صدای خنده ی هوسوک لبخندی روی لبش آورد .
با حرفی که پسر بزرگتر زد لبخند رو لبش ماسید « امتحاناتت رو چکار کردی جوجه ؟!»
ایندفعه با درحالی که اشک تمساح میریخت به هوسوک تکیه داد و جواب داد « یادم نیار که دیوونه میشم وقتی بهش فکر میکنم ! مطمئنم هیچکدومشون رو پاس نمیشم ولی مال استاد جئون رو پاسم مطمئنم !»
بعداز تموم شدن حرفش جسه ی ریز بکهیون داخل کلاس پرید و بلند اعلام کرد « نتایج امتحانات ااومدههه داخل سالن روی برد زدن »
و به همون سرعت سمت سالن دوید .
با حرف بکهیون همهمه ایی داخل کلاس پیچید و همه سمت سالن هجوم بردند .
از روی میز پرید و بدون توجه به هوسوک که داشت به دویدنش میخندید سمت در کلاس رفت .از نظر هوسوک جیمین شبیه پنگوئن سفید صورتی بود که برای رسیدن به ماهی کل سطح قطب شمال رو میدوید.
اهه تصورش هم خنده داره بود .هوسوک هم برای فهمیدن نتایج آزموناش کنجکاو بود اما از جایی که از خودش مطمئن بود نمیخواست مثل این حیون های آزاد شده از باغ وحش رفتار کنه ! بجاش با قدم های آروم و شمرده به سمت تابلوی بزرگ میرفت که همین کاراش برای دختر های ترم پایینی دیوونه کننده بود .
پچ پچ ریز یکی از دخترها زیر گوش دوستش باعث به وجود اومدن پوزخندی گوشهی لبش بود .
«اون دیوونه کنندسسس ..نگاهش کن ! طوری راه میره که انگار که دنیا مال اون و این کاراش باعث میشه همانجا داخلی یکی از اتاقک های دستشویی بهش بدم »با رسیدن به تابلو میتونست چهره های مختلفی رو ببینه که با شادی ، ناراحتی و اضطراب پر شدن .
نزدیک تر رفت و با پیدا کردن اسم خودش مشغول دید زدن نمراتش شد .
با غرور سر بالا گرفت با نگاهی فخر فروشانه که داد میزد هی احمقا ببینین کی بالا ترین نمرهی کلاسو گرفته ! به بقیه خیره بود .
YOU ARE READING
EYES ON ME
Fanfiction📌 { name Multi-shot : نگاهت روی من } 📌جیمین دانشجوی سال سومی که همهی پیشگویی هاش برعکس از آب در میاد و مطمئنا اگه پیشگو میشد هیونگ محبوبش یعنی هوسوک مجبور بود اون رو از پشت میله های زندان بیرون بیاره ! به همین دلیل پیشگوییش در مورد پاس شدن درسی...