mischief (kaisoo)

155 44 1
                                    

_اخ

با شنیدن صدای اخش و در هم شدن ابروهاش از روی درد دست از خیره شدن بهش برداشت پسرک که تکون های ریزی می‌خورد رو بیشتر در آغوش کشید و دست داغش رو روی کمرش دایره وار حرکت داد تا از دردش کم کنه.

+سویی؟ بیبی؟ بیدار شو عزیزم. باید ببرمت حموم تا درد کمرت کم تر بشه.

کیونگسو تکون ریز دیگه ای تو بغلش خورد و خودش رو جمع تر کرد.

_اخ...دددییی...خوابم میاددد...ولی دردم دارم.

جونگین تک خندی از صدای لوس و حرکات کیوت بیبیش زد. از جاش بلند شد و به طرف حموم حرکت کرد.
کیونگسو با از دست دادن منبع گرماش چشمهای خمار از خوابش رو باز کرد. توی جاش چرخی زد و دوبار صدای اخ دردناکش بلند شد. حقیقتا اگه میدونست دفعه اولش میتونه انقدر دردناک باشه حالا حالا ها اجازه نمیداد ددی کاری بکنه. گرچه......جونگین در نهایت کار خودش رو میکرد .
با شنیدن صدای جونگین و خارج شدن هیکل لختش از حمام و بیرون زدن بخار آب از در حموم نگاهش رو به طرف جونگین گردوند.

+خب. بیبی خوشگل من وقت حمام رسیده.

دستهاش رو زیر پا و کمر کیونگسو گذاشت و از روی تخت بلندش کرد‌.
کیونگسو خرسند از حرکت ددیش که دیگه مجبور نبود خودش با اون کمر دردناک تا حموم بره لبخندی از روی رضایت زد و چشمهاش رو بست و گونش رو به سینه لخت جونگین کشید.

+هی هی، بیبی؟ فک نکنم قابلیت راند سوم و تو حموم داشته باشیا. پس از این شیطنتا نکن. چون بعدا اونی که دردش چند برابر میشه قطعا من نیستم.

_یااا ددی ااه.....

کیونگسو آهی به خاطر ورود ناگهانی‌ به وان آب گرم کشید.
جونگین داخل وان نشست و کیونگ رو بین پاهاش قرار داد و کیونگ هم خرسندانه پشتش رو به سینه ستبر و شکم  عضله ای ددیش تکیه داد.
جونگین که با گذشت زمان به خاطر بخار حمام و داغی آب خواب آلود شده بود سرش رو به لبه وان تکیه داده بود و چشم هاش رو بسته بود که با حس کردن حرکات کیونگ و خنده های ریزش چشمهاش رو باز کرد.

+هی سویی؟ چیکار داری میکنی؟

_مشخص نیست ددی؟ دارم حباب درست میکنم.

و با لبخند گشادی به کارش ادامه داد و صدای خنده هاش هر بار با درست شدن حباب های بزرگتر و ترکیدنشون بیشتر میشد . جونگین هم با دیدن حرکات و صدای خنده هاش بلند خندید و از پشت دست برد و بی هوا چونه کیونگسو رو گرفت و کمی به طرف خودش چرخوند و بوسه ای روی لب هاش کاشت.
کیونگسو شوکه از بوسه یهویی تمام صورت و گوش هاش شروع به سرخ شدن کرد و صدای معترضش در حمام اکو شد‌.

_یاااا ددی این چکاریه.

+مشکلش چیه؟بیبی خودمه، لبهاشم مال خودمه دوست دارم ببوسمش. اصلا بازم میبوسم.

به قصد بوسیدن دوباره جلو رفت که کیونگ دستش رو روی سینش گذاشت تا به عقب حلش بده.
جونگین همچنان به صورت و لبهاش و لپ ها و چشمها و پیشونیش  بوسه میزد و کیونگ سو بلند می‌خندید و سعی داشت ددی رو از خودش دور کنه که با حس کردن چیزی بین پاهاش شوکه صدای خنده هاش قطع شد.

_د‌..ددی......چ...چرا...چرا دوباره....نههه

+بیبی؟ چرا چی؟ چرا دوباره این کوچولو بزرگ شده؟ من که بهت گفته بودم شیطنتات فقط کار دست خودت میده. این کوچولو بین پاهای ددی که البته همچین بهش نمیشه گفت کوچولو یکم زیادی فعاله. حالا که دوباره بیدارش کردی خودتم مسئولیتش رو قبول کن عزیزم.

کیونگسو نگاه ترسانی به چهره ددیش انداخت تا ببینه شوخی میکنه یا نه که با دیدن چشمهای خبیث و شیطنت چهرش و البته اون دو تا شاخ شیطانی نامرئی بالا سرش از حقیقی بودن موقعیت مطمئن شد سعی کرد ازش فاصله بگیره.

_یا یاااا نه نه نه  ددیییییی...

ولی خب اصولا کسی حریف کیم جونگین اونم با یه دیک شق شده نبود. :)
خب، کیونگسو با شیطنتاش خودش مایه دردسر خودش بود. نه؟

Scenario Book (Kyunsoo Couple)Where stories live. Discover now