4📽

2.9K 445 38
                                    

نیم ساعت گذشته بود و همون اول همشون از انتخاب بازیگرا پشیمون بودن،تهیونگ و جونگکوک مقابل هم اصلا ایده ی خوبی نبود

¥من تا امروز یه تیزر ظبط نکنیم ولتون نمیکنم

€نمیتونن کیس برن خب تقصیر ما چیه

¥کیسو بیخیال میشیم

€جذابیت تیزر به همینه

¥جذابیتو بیخیال شو فقط بتونیم پیش بریم فعلا

£الان کجان اون دوتا ابله؟

÷جونگکوک شی سرویسه تهیونگ شی تراس

جیمین به سمت تراس راه افتاد

€میرم باهاش حرف بزنم






تهیونگ سیگاری بین لباش روشن کرده بود و سعی داشت اینطوری خودشو آروم کنه
در تراس باز شد و جیمین با لبخند قشنگی نزدیک شد

€هی

_بیام؟

€نه اومدم حرف بزنیم

_اگه راجع به کیس و جئون و ایناست بیخیال شو من همینقد ازم بر میاد،همین که دارم زیر یک سقف تحملش میکنم خیلیه



جیمین با شنیدن حرفای تهیونگ چراغی توی ذهنش روشن شد

€تهیونگ من باید به هوسوک یه چیزی بگم پس حرفو بیخیال

و رفت

_وات د...



جونگکوک بعد از شستن دستا و صورتش از دستشویی بیرون اومد
جیمین و هوسوکو دید که دارن خیلی مشکوک و با لبخندهای شیطانی با هم مشورت میکنن
انقد خسته و کلافه بود که هیچ اهمیتی به این تیم احمق نده
از کنارشون رد شد و فقط همین یه جمله ی هوسوکو شنید:
¥الان عمرا زیر بار برن بزا یکم بگذره بعد

فکر کرد موضوع بوسه است پس با بیخیالی از کنارشون رد شد و بدون اطلاع از حضور تهیونگ توی تراس به سمتش راه افتاد و سیگاری بین لباش قرار داد

درو باز کرد و تهیونگو دید که محو در افق سیگار میکشه
خواست برگرده که تهیونگ به سمتش برگشت
بی تفاوت با فاصله ی یک متری از تهیونگ ایستاد و دنبال فندکش گشت ولی پیداش نکرد

+هی تو

تهیونگ بهش نگاه کرد

+فندک داری؟

_نه

+پس با چی سیگارتو روشن کردی؟

_دارم ولی نمیخوام بهت بدم

+خیلی عقده ای هستی

_نظر لطفته

جونگکوک از لجش سیگارو از بین لبای تهیونگ کشید و بین لبای خودش قرار داد و کام عمیقی ازش گرفت

تهیونگ شوک زده فقط نگاش کرد
سیگاری که بین لبای خودش بود حالا بین اون لبای سرخ و نرم قرار گرفته بود
فاک...نرم؟...الان واقعا دوس داشت از نظریه اش متمئن بشه
دستپاچه روشو برگردوند و وارد خونه شد

جونگکوکم چند دقیقه بعد اومد تو

€بچه ها قرار شد بوسه رو از تیزر حذف کنیم ولی یکی دو تا نگاه عاشقانه باید داشته باشین

تهیونگ خورد تو پرش،حالا که اون میخواست اون لبارو امتحان کنه بوسه رو حذف کرده بودن

و نگاه عاشقانه؟این حتی از بوسه سخت تر به نظر میرسید

÷خب از صحنه های تکی شروع میکنیم...








صحنه های تکیشونو گرفتن
نه تهیونگ و نه جونگکوک حوصله ی دیدن همو نداشتن پس در طول فیلم برداریه صحنه های تکی خودشونو با یه چیز دیگه مشغول میکردن

و حالا یه ربع بود که اون دو نفر روی ‌کاناپه کنار هم نشسته بودن تا صحنه های دونفره شونو ظبط کنن

£یکم نزدیک تر شین

_از این نزدیک تر؟رسما تو حلق همیم

یونگی تک خنده ای به خاطر لحن کلافه ی تهیونگ زد

÷جونگکوک شی دستتونو بزارین روی پای تهیونگ شی،و تهیونگ شی یک دستتونو بزارین روی دست جونگکوک شی و اون یکی دستتونو دور گردنش حلقه کنین

جونگکوک با اکراه دستشو روی رون پای تهیونگ گذاشت و دست تهیونگ روی دستش قرار گرفت
جونگکوک از بزرگی دستای تهیونگ تعجب کرد،اون دستای کوچیکی نداشت ولی با این حال دست تهیونگ دست جونگکوکو کلا زیر خودش محو کرده بود
دست دیگه ی تهیونگ دور گردنش حلقه شد و خود به خود سرهاشون بهم نزدیک تر شد

هر دو سمت دیگری برگشتن و تو چشمای هم نگاه کردن

یونگی بدون اعلام قبلی فیلم گرفت،تو نگاه هم گم شده بودن،جونگکوک اولین بار بود به چشمای کشیده ی تهیونگ توجه میکرد،و تهیونگ میتونست قسم بخوره چشمای جونگکوک مثل بچه ها برق میزنن

¥کات،عالی بود

با شدت از هم جدا شدن و جونگکوک بلند شد

+تموم شد؟

¥آره،برای امروز کافیه،همگی خسته نباشید


جونگکوک سر تکون داد و بعد از خداحافظی کلیی بیرون رفت
تهیونگ نفس آسوده ای کشید و سمت جیمین رفت

_جیمین شی؟

€باهام راحت باش پسر

_عاممم جیمین...میخواستم یه چیزی بهت بگم،
راستش نمیخوام جونگکوک بفهمه اینجا خونه خودمه،چند بار سوتی دادین ولی فکر کنم نفهمید،لطفا بیشتر مواظب باشین

€اوه،باشه تهیونگ حتما

_مرسی







جونگکوک در اتاقشو باز کرد و لباساشو در آورد و گوشه ای انداخت
چشمش به فندک روی میز افتاد

+فاک...توی لعنتی اینجا چکار میکردی؟

فندکو برداشت و توی جیب شلوارش گذاشت

یه لحظه صحنه های امروز از جلوی چشمش رد شدن
و برخورد غیر مستقیم لب هاشون از روی سیگار
جونگکوک کلافه دوباره فندکو از توی جیبش درآورد

+همش تقصیر تو بود،اگه جا نمیموندی اون عوضی تحقیرم نمیکرد و منم از لجش سیگارشو نمیگرفتم و لبام تهیونگی نمیشد

الان داشت با فندک حرف میزد؟
یک روز از کارش با تهیونگ گذشته بود و اون رسما خل شده بود...












ووت و کامنت یادتون نره،دوستون دارم💜💚💜💚💜

unexpected love     / کامل شده/Donde viven las historias. Descúbrelo ahora