fiveshots\lizkook\part3

294 47 8
                                    

ووت بدید به پارت ها لطفا،سایلنت ریدر نباشید اینجوری باعث میشید فقط خستگی نوشتن تو تن و ذهن آدم بمونه⁦(ᗒᗩᗕ)⁩

پارت بعد:۱۵ ووت

*****

با بلند شدن جونگکوک،قدمی عقب گرد کرد و در حالی که دستاش می‌لرزید،دست انداخت تا در اتاق و ببنده که جونگکوک زودتر خودشو به در رسوند و مانع شد و بیرون اومد،با هر قدم جلوتر اومدنش،لیسا عقب تر می‌رفت و در نهایت از راه روی اتاق ها بیرون اومد و وارد حال شد.


جونگکوک قلنج گردنش و با یک حرکت شکوند و بدون پلک زدن مستقیم به لیسا نگاه میکرد.

یهو سرعت گرفت و چند قدم بینشونو پر کرد و لیسا جیغی از وحشت کشید و جونگکوک همراه با لیسا فریادی کشید و پاهاش سست شد،انگار که انرژیش تموم شده باشه،رو به لیسا لب زد:هیولا رفته...از من نترس.


پاهاش خم شد و روی زانوهاش افتاد و بعد کامل روی زمین دراز کشید و شروع به لرزیدن کرد.

لیسا با چشم های درشت شده و ترسیده به پسری که با تکون های شدید،حالتی شبیه به تشنج داشت نگاه کرد و هل شده،اول چند ثانیه تو شوک بود و بعد به خودش اومد به سمت کابینت های آشپزخونه دوید،دونه دونه برسیشون کرد و جعبه کمک های اولیه رو بیرون کشید،مطمئنن اگر همچین بیماری داشت باید قرصش همین جا میبود.

جونگکوک هنوز هم می‌لرزید،به سمت اتاق خواب به هم ریخته رفت و وارد حمام شد،قفسه پشت آیینه کشوییو باز کرد و ماتش برد!

دیدن این همه قرص اعصاب،براش غیر قابل باور بود!

با شناختن کپسول های تشنج،چنگی به قوطی آرام بخش ها زد و با دو به سالن برگشت.

به سمتش رفت و سرشو محکم بین دستاش صاف نگه داشت،لرزشش تموم نشده بود و سفیدی چشم هاش معلوم بود.

نمیتونست اینجوری بهش قرصی بده،احتمال زیاد خفه میشد،با خفیف تر شدن تکون هاش،همونطور که سرش روی پاهاش نگه داشته بود،با دهن در سرنگی رو باز کرد و توی گردنش فرو کرد.

با منظم شدن نفس های جونگکوک،بازدمشو شدید بیرون فرستاد و اشک هاش پایین ریختن.

اعصابش به هم ریخته بود و میلرزید،عرق سرد روی کمر و پیشونیش نشسته بود.

سرنگو رها کرد و دستشو روی چشم هاش فشار داد.چه اتفاقی داشت میوفتاد؟

این مسکن و آرام بخش و انواع دارو هایی که توی اون اتاق دیده بود،چیزی نبود که یک نفر بتونه به صورت معمولی مصرف کنه.

دیشب زیاد در مورد واکنشات جونگکوک تحقیق کرده بود و به بیماری ها و نتیجه های مختلفی رسیده و الان...

Blacktan,oneshotsМесто, где живут истории. Откройте их для себя