« فصل اول _قسمت دوم »
+ما همو میشناسیم ؟
با سوال پسر جا خورد اما زود خودش رو جمع کرد و با قدرتی که سالها کار تو این زمینه بهش داده بود جواب داد :« فکر نمیکنم !»
+پس بهتر نیست حد خودتو بدونی و به هیونجین بگی اقای لی و به من توهین نکنی ؟
یه نیشخند کوتاه زد و گفت :« گفتم شما منو نمیشناسید نگفتم جین رو نمیشناسم»
+هی منو ببین ! من تمام دوستای هیونگم رو میشناسم و تا حالا تو رو ندیدم پس سعی نکن از در دوستی وارد شی ...
در هر صورت من نه ازت کمک میخوام نه کاری هست که بتونی انجام بدی .
مینهو به سمت در خروجی رفت اما صدا و درخواست چان یک بار دیگه اون رو مردد کرد .
-اگه بتونم نجاتت بدم ؟
پسر با خونسردی که کمتر تو چهره ی مضنون و متهم به قتل دیده میشد بهش خیره شد .
+چرا فکر میکنی من قاتل نیستم ؟
-هنوز دلیل و مدرک محکمی نیست که تو قاتل نیستی اما ...
+اما ؟
- من همیشه به تجربیاتم اعتماد کردم
+چه تجربه ای اقای وکیل ؟ به قیافت که نگاه میکنم یه پسر 27 ، 28 ساله ی تازه کار میبینم
-8 ضربه به سینه ی سمت چپ مقتول خورده ولی چاقویی که اثر انگشت تو روش بوده سمت راست جسد پیدا شده.
این عجیب نیست ؟
قاتل به احتمال قوی چپ دست بوده ولی تو که راست دستی !
این تازه یه نمونه از تناقضاتیه که تو صحنه ی جرم پیدا کردم .
رنگ مینهو پریده بود .
باورش نمیشد وکیل جوون به این سرعت متوجه جزئیاتی شده باشه که حتی پلیس هم بهش دقت نکرده بود .
+من... من فقط تو اون لحظه چاقو رو با دست چپم گرفته بودم
-فشار محاسبه شده توی ازمایشگاه پزشکی قانونی با فشار وارد شده ی چاقویی که تو صحنه ی جرم پیدا کردن مطابقت نداره .
تو این حالت دوتا احتمال وجود داره ؛
1 : الت قتل چیز دیگه ای بوده و عوض شده
2 : قاتل شخص دیگه ای بوده
پسر کوچکتر مکث کرد و این بار با استرس کمتری گفت :
+بیخیال این پرونده شو
-چرا میخوای خودتو بکشی لی مینهو ؟
+این ربطی به تو نداره ... من ناپدریم رو کشتم ! پس مستحق مجازاتم
-تمام دوستا و فامیلاتون میگن تو و ناپدریت به خاطر اختلاف سنی کمی که داشتید خیلی نزدیک بودید . اونقدر نزدیک که حتی بهت میگفت هیونگ !
چرا باید یهو تصمیم بگیری بکشیش ؟
+من از قبل برنامشو ریخته بودم ... اون عوضی مادر منو از راه بدر کرده بود و با وجود اختلاف سنی 20 ساله بینشون باهاش ازدواج کرد . اون دنبال پول ما بود !
از شدت ناامیدی اهی کشید و ادامه داد :« اون لایق مردن بود !»
چان خسته از دروغ هایی که مینهو براش ردیف میکرد روی صندلی نشست و پرونده و وسایلش رو جمع کرد .
-قبل از اینکه بیام اینجا رفته بودم سراغ مادرت . اونم از روزی که این اتفاق افتاده سکوت کرده و مثل تو رفتار میکنه . حتی به برادرت گفته بزاره تو مجازات شی !
درسته به قول خودش عاشق شوهر جوونش بوده اما برام عجیب بود که چرا میخواد پسر خودش مجازات شه ...
الان که دیدمت و باهات حرف زدم دلیلشو فهمیدم !
+خب دلیلش چی بوده ؟
-این که خودتم این دروغایی که میگی رو باورت شده . حتی یه ادم عاقل هم با کنار هم چیدن شواهد میتونه بفهمه تو داری یه چیزی رو پنهان میکنی
+بهتره بری
-من میرم اما ... وقتی دوباره میام سراغت تو خودت همه چی رو بهم میگی
از جاش بلند شد و به سرباز اشاره کرد تا در رو باز کنه
+خیلی مطمئن حرف میزنی
-به زودی میفهمی من کیم لی مینهو
****
کنار در اتاق ازمایش پزشکی قانونی ایستاده بود و منتظر اعلام نتیجه بود که از دور هیونجین رو دید که به سمتش میدوه .
چان- تو اینجا چیکار میکنی ؟
جین ایستاد و همونطور که نفس نفس میزد پرسید :« راسته که ... ممکنه ... تیکه ی گوشت یا خون مینهو رو چاقو نباشه ؟
... ممکنه کار مینهو نباشه ؟»
-هیونجـــــــین ! کار سوهی نونائه ؟
البته ! وقتی زنت افسر پرونده باشه همینم میشه !
هیونجین-خواهش میکنم چان
-هنوز چیزی معلوم نیست . معمولا با بررسی چاقو و یا الت قتل میشه متوجه این نکته شد
چان -چه نکته ای ؟
-حتی قوی ترین ادم ها هم وقتی از چاقو استفاده میکنن اسیب میبینن . اگه ضربه به ناحیه ی پایین بدن ، مثل شکم یا نقاط جنسی باشه شدت ضربه به خاطر نبودن استخوان محافظ کمتره اما باز هم چون نیروی زیادی برای حمله نیازه ممکنه خود قاتل هم اسیب ببینه ! حالا تصور کن این ضربه به قفسه ی سینه باشه ...
جایی که استخون های دنده برای محافظت از قلب وجود داره ...
با هر بار دراوردن چاقو و فرو کردن دوبارش کلی انرژی مصرف میشه و قطعا قاتل هم زخمی میشه .
تو 90 درصد پرونده های قتل با سلاح سرد خود قاتل هم صدمه جسمی دیده .
هیونجین-این یعنی ممکنه اثری از مین رو چاقو نباشه ؟
سرشو به نشونه ی بله تکون داد و با خوشحالی اضافه کرد :«درسته این مدرک کافی نیست اما بهمون یه شانس میده تا درخواست دادگاه تجدید نظر بدیم »
جین اروم خندید و همونطور که اشکی که گوشه ی چشمش جمع شده بود رو پاک میکرد از پسر بزرگتر تشکر کرد .
همون لحظه پزشک از اتاق خارج شد و رو به بنگچان برگه ای رو گرفت و گفت : « بفرمایید اقای بنگ . حدستون درست بود رو خود لبه و قسمت سرد اسلحه اثر انگشت یا خون لی مینهو نبود »
از پزشک تشکر کرد و همراه جین از پزشکی قانونی خارج شد تا زودتر نتیجه ازمایش رو تحویل دادگستری بده .
موقع رانندگی به شدت ذهنش درگیر بود، اونقدر که متوجه صدا زدن دونگسنگش نشد .
در نهایت با تکون های هیونجین سرشو به سمتش برگردوند .
-ببخشید ! چی شده ؟
جین- حواست کجاست ؟ دارم میگم فاصله ی بین دادگاه تجدید نظر و ارائه ی مدرک چقدره ؟
-دقیقا نمیدونم اما اونا حدودا برای پرونده های قتل 20 روز زمان میدن
جین-20 روز ؟ این که خیلی کمه . اگه نتونیم مدرک دیگه ای پیدا کنیم ؟
-نگران نباش . من همه ی تلاشمو میکنم بیگناهی مینهو رو ثابت کنم
جین- میتونم یه سوال ازت بپرسم ؟
-البته
جین-از کجا مطمئنی قاتل نیست ؟
خوب من چون برادرمو میشناسم باور دارم کار اون نیست ...
اما تو چی ؟
- با دیدن و حرف زدن باهاش این نتیجه رو گرفتم
جین-مگه بهت چی گفت ؟
-راستش هیچی نگفت . من وقتی به ملاقات مینهو رفتم هنوز مدرک خاصی نداشتم و براساس یه تجربه ی کاری یه سری اطلاعات رو براش گفتم . حتی مطمئن نبودم درست باشه یا نه اما رکبی که زدم جواب داد ...
به وضوح ترس و نگرانی رو تو چشما و قیافش دیدم .
انگار چیزی هست که نباید رو بشه ...
اون داره با قربانی کردن خودش یه چیزی رو مخفی میکنه
جین- اما چی ؟
-منم دقیق نمیدونم؛ اما همون حرفای حساب نشدم مینهو رو متزلزل کرد و من رو مطمئن
جین- یه چیز دیگه هم ذهنمو مشغول کرده
-بپرس
جین- اگه مین قاتل نیست پس کی قاتله ؟ اون داره قتل رو بر عهده میگیره که چی رو ثابت کنه ؟
-شایدم داره از کسی محافظت میکنه !
جین- کی ؟
-این چیزی که ما باید بفهمیم ! برای نجاتش باید قاتل واقعی رو پیدا کنیم
****
حکمی که گرفته بود یه خوش شانسی واقعی بود . تا دادگاه تجدید نظر 10 روز مونده بود و مطمئنا با فرصت حداقل 20 روزه ای که دادگاه بهشون میداد ؛ یکماه زمان داشت تا مدارک جدیدی رو به دادگاه ارائه بده .
به هیونجین زنگ زد و این خبر خوب رو باهاش درمیون گذاشت .
بعد از اون به دفترش برگشت و به دوست قدیمیش چانگبین زنگ زد تا ازش درخواست کمک کنه .
چانگبین- باز چی میخوای بنگ ؟
-منم دلم برات تنگ شده بود بیشعور
چانگبین- هیونگ ! من که میدونم تو تا بهم نیاز نداشته باشی بهم زنگ نمیزنی ! پس دلتنگی و این چرت و پرتا رو بهونه نکن
-خیلی خب افسر سئو ! به کمکت برای حل یه پرونده نیاز دارم
چانگبین- حالا شد . خب پرونده راجع به چیه ؟
-قتل !
چانگبین- 30 مین دیگه پیشتم
- بگم برات لاته حاضر کنه یا ماکیاتو ؟
چانگبین- هنوزم سلیقمو نمیدونی ؟
-پسره ی عجیب کی ماکیاتو رو با خامه ی لاته میخوره !؟
چانگبین- میبینمت هیونگ
نمیدونست کار درستی کرده به چانگبین زنگ زده یا نه اما تنها کسی که بهش اعتماد داشت بین بود .
درسته که از کارش تعلیق شده بود اما دلش میخواست بهش یه شانس بده که از زندگی راکدش بعد مرگ سونگمین خارج بشه .
هنوزم وقتی یاد روزایی کوفتی که سونگمین رو از دست دادن میوفتاد حالش بد میشد .
روزایی که چانگبین خودشو مقصر مرگ دوست پسر و مافوقش میدونست و با اعترافات مسخره و از سر دیوونگیش باعث تعلیق خودش شد .
****
نام : هان جیسونگ
سن : 25 . متولد 18 فوریه 2000
تحصیلات : لیسانس مدیریت
شغل : صاحب رستوران
تاریخ مرگ : 10 -5-2025
علت مرگ : حمله با سلاح سرد ؛ 8 ضربه ی مستقیم به قفسه ی سینه
چانگبین یکبار دیگه اطلاعات رو با صدای بلند خوند و گفت:
« اون یه مرد بیست و پنج ساله ی سالم بوده درسته ؟»
-درسته ؟
چانگبین- پس نباید حداقل در مقابل ضربه از خودش دفاع میکرده ؟
-خب اره
چانگبین- به نظرت عجیب نیست اثری از دفاع مقتول تو بدن قاتل پیدا نشده ؟
- این یعنی ؟
چانگبین- یعنی یا لی مینهو قاتل نیست ...
-یا ؟
بین- قاتل اون قدر به جیسونگ نزدیک بوده که جیسونگ فکرشو نمیکرده بخواد بکشتش و فرصت دفاع نداشته ...
-بینی !
بین- توام به همون چیزی که من فکر میکنم فکر میکنی هیونگ ؟
پایان قسمت دوم
—————قشنگا نظرتون چیه ؟
کی قاتله ؟ مینهو چرا اینکارو میکنه ؟
نظرتون رو حتما میخونم🥺💚
ESTÁS LEYENDO
SƖєєρ ωαƖкєяѕ || cнαηнσ νєя.
Fanficعـشق فقـط یه خوابگـردیِ ! یه عاشقانه ی غمگـین جنایی که چان و مینهو نقش اولش هستند 🔪💔 Coming Soon ...