12📽

2.6K 391 21
                                    

تهیونگ نیمه هوشیار رو مبل نشسته بود و جونگکوک قاشق به قاشق سوپ خماری رو فوت میکرد و میداد بهش

+خببب تموم شد،یه قهوه م الان برات میارم که کاملا هوشیار شی

قهوه رو دست تهیونگ داد و کنارش نشست
تهیونگ جرعه جرعه قهوه اش رو مینوشید

_این چرا انقد تلخه؟

+برای اینکه مستیت بپره

_پرید دیگه

لیوان قهوه رو روی میز گذاشت

+چرا این موقع روز مست کردی؟اتفاقی افتاده؟

تهیونگ نیاز داشت اینو در میون بزاره،حتی اگه طرف مقابلش جئون جونگکوک باشه

_به لیسا اعتراف کردم

+و؟

_ردم کرد

جونگکوک تک خنده ای زد

_چرا میخندی آشغال؟

+حدس میزنم اولین بار بوده که جواب رد میشنیدی نه؟خوبه،دلم خنک شد

تهیونگ یکی زد پس گردن جونگکوک

+آیییی

و جونگکوکم برای تلافی بازوی تهیونگو نیشگون گرفت

_آخ آخ غلط کردممممم

و با اینکه گفته بود غلط کردم با اون یکی دستش موهای جونگکوکو گرفت کشید

و اینجوری شد که هر دو نیم ساعت بعد با خستگی و خراش های روی بدن و صورتشون کف زمین دراز کشیده بودن

تهیونگ کلا لیسارو فراموش کرده بود

_جونگکوک؟

+هوم؟

_تو،خوبی؟

+آره چرا نباید خوب باشم؟

_خب منظورم اینه که الان کلی هیت پشتته و انگار یه شبه سقوط کردی،ولی هیچ واکنشی نشون نمیدی طوری رفتار میکنی انگار هیچی نشده

+قضیه رو دراماتیک نکن،من قوی تر از این حرفام
چرا برات مهمه اصلا؟

_میترسم انقد تو خودت بریزی که سکته کنی

+اگه سکته کنم و بمیرم برای تو بهتر نیست؟دیگه لازم نیست باهام تو اون فیلم بازی کنی

_مزخرف نگو جونگکوک اونقدرام ازت متنفر نیستم

+هی این یه پیشرفته؟

_تقریبا

+همیشه وقتی مستی بقیه رو میبوسی؟

تهیونگ هول شد
فکر نمیکرد جونگکوک انقد راحت به روش بیاره

_آره،اولین لبی که روبروم ببینم میبوسم

جونگکوک زد زیر خنده همونطور میون خنده هاش گفت:

+فکر...فکر کن...مست باشی بعد...کیم جونگ اون روبروت باشه و بووووممم چه صحنه ی عاشقانه ایییی

unexpected love     / کامل شده/Où les histoires vivent. Découvrez maintenant