سهون با پاش روی زمین ضرب گرفته بود. روی انگشتاش چندتا زخم سطحی بود و خون خشک شدهی پشت لبهاش اذیتش میکرد. کمی سرش رو پایین آورد تا لباسش رو بو کنه، با بوی عرقی که توی دماغش پیچید چینی به پیشونیش انداخت و با عصبانیت به پشتی صندلی تکیه داد. بکهیون کمی دورتر همچنان داشت داد و بیداد میکرد و حتی تهدیدهای افسر بیچاره هم نمیتونست ساکتش کنه.
-توی عوضی بهتره بیای این دستبند رو از دور دستام باز کنی.
نگاه مضطربش رو به ساعت داد. کمتر از یک به شروع مراسم مونده بود. لوهان قطعا اون رو نصفش میکرد. هیچ شانسی وجود نداشت که بتونه اینبار از خشم لوهان فرار کنه. خودش هم توقع نداشت توی همچین روزی گند بزنه. به اندازه کافی نامزدیشون عقب افتاده بود.
مراسم اول، وقتی پدربزرگ سهون به رابطهشون رضایت نداد، سهون هم با لجبازی گفته بود بدون اون مراسم رو میگیرند و درست روز مراسم پدربزرگ به خاطر قلبش به بیمارستان رفته بود و مراسم اون روز بهم خورد. سهون واقعا نمیدونست چطوری اون روز خودش رو به بوسان رسونده بود، به شدت ترسیده و مضطرب بود. علاقهی زیادش به پدربزرگ و جوری که بار آخر باهاش صحبت کرد بهش عذاب وجدان میداد که نکنه هیچ وقت فرصت عذرخواهی نداشته باشه. با رسیدن به بوسان، سهون متوجه شد این همش نقشه پدربزرگ بوده و خب قطعا که خیلی عصبانی شد ولی لوهان اونجا بود که کنترلش کنه و نذاره رفتار بدتری نشون بده. مراسم به ماه بعد موکول شد.
پدربزرگ یه رضایت نسبی داشت و درست توی لحظهای که فکر میکردند چیزی وجود نداره که مراسم رو بهم بزنه، سهون دچار حساسیت شد. جفتهای آلفا-آلفا، گاهی به دلیل رابطهی طولانی مدتی که بدون مارک شدن بود نسبت به فرومونهای پارتنرشون دچار حساسیت میشدند. رایحهی آلفا اونها رو مطیع میکرد و از اونجایی که خودشون هم یک آلفا بودند نمیتونستند این مطیع بودن رو بپذیرند.
سهون یک هفته تمام توی بیمارستان بستری شد و توی این یک هفته با اینکه به شدت احتیاج به لوهان داشت ولی به خاطر حساسیتی که به فرومونهای آلفاش داشت نمیتونست اون رو ببینه. بدنش پر از دونههای ریز قرمز شده بود و عضلاتش درد وحشتناکی داشت. بعد از یه هفته همه چیز به روال سابق برگشته بود و اونها زیر نظر پزشک برنامهی دارویی رو برای مارک شدند، دریافت کردند.
مارک شدن توی جفتهای همگونه کار سادهای نبود، به خصوص توی آلفاها و حتی شبیه مارک شدن جفتهای آلفا-امگا هم نبود، اثراتش کمتر بود و یک جورایی هر دو فقط عطر هم رو به نشونهی مالکیت داشتند. گاهی بعضی جفتها بعد از چکاپ و نتیجهی آزمایشاتشون هرگز اجازه نداشتند همدیگه رو مارک کنند چون به شدت خطرناک بود. در مورد اونها دکتر گفتهبود بهتره همزمان همدیگه رو مارک کنند و این کار رو توی زمان راتشون انجام بدند.
YOU ARE READING
Dance On My Broken Wings
Fanfiction⌊ 🍏Dance On My Broken Wings🍏⌉ ⟝ After Story ↳🌿 Genres໑ ↲ امگاورس ~ درام ~ انگست ↳🌿 Couples໑ ↲ هونهان ~ چانبک ↳🌿Summary໑ لوهان خوشحال بود. جملهای که هیچ وقت باور نمیکرد بتونه به معنای واقعیش ازش استفاده کنه. خوشحال بود... بدون اینکه هیچ در...