⟨ سلام چطورید؟
حالتون خوبه؟ اینم پارت جدید، لطفا نظر ووت فراموش نشه:)
جونگین این پارت:
🌃🌃🌃🌃🌃🌃🌃🌃🌃🌃/سال ۱۹۹۹ اردوگاه نظامی کره شمالی/
" به صف شید احمقا "
بچه ها یکی یکی توی صف ده تایی قرار گرفتن و دستاشون از پشت به همدیگه قفل کردن، پسر ها کچل و دختر ها سر به زیر بودن...
با صدای زنجیری که روی زمین کشیده شد نگاه مرد و بچه ها به سمت ماگو برگشت که با سر افتاده به تنهایی در صف ایستاده بود، هیچکس به اون نگاه نمیکرد.
وقتی قفل های بزرگ بین دست هاش برداشته شد جونگین دستشو بلندکرد به سر کم موش بزنه، همه بچه ها یک قدم ازش فاصله گرفتند، جونگین توجه نکرد ، نگاهش روی دست باند پیچیش نشست ...چند روز پیش که سعی کردن موهاشو بزنند جونگین دست آرایشگرو شکست پس اون هم با قیچی آرایشگری مچ دستشو برش بزرگ درست کرده بود..- ما در جلسه قبل حرکت اجسام تمرین کردیم... روی اجسام بی جون..ولی امروز قراره یک چیز جالب آزمایش کنیم...
نگاهش برگشت و به سمت جونگین، سر تک تک بچه ها به سمت اون پسر بچه عجیب غریب با قدرت های عجیب تر برگشت.
- ازتون انتظار دارم چیزی که میخوام بهم نشون بدید...
بیاریدشون...بچه ها با دیدن صحنه رو به رو با ترس قدمی عقب گذاشتند و جیغ کوتاهی کشیدن؛ آدم هایی با صورت های بهم ریخته و پر از زخم و درد رو به روشون بودن ، از قیافشون معلوم بود اروپا...آمریکا...یک جایی بجز کشورشون باشند...
جونگین آب دهنشو قورت داد .