قبل از اینکه همه از اتاق خارج بشن جونگکوک به طرف تهیونگ برگشت و پرسید:
«هیونگ، فردا وقتت خالیه؟»
تهیونگ هومی کرد که کوک لبخند زد:
«خوبه، فردا ساعتِ پنج آماده باش چون میخوام بیام دنبالت.»
پسر بزرگ تر چشمهاش رو کمی ریز و سوال کرد:
«بیای دنبالم؟ به چه دلیل کوک؟»
جونگکوک چشمکِ ریزی زد و قبل از اینکه بره گفت:
«این رو دیگه فردا میفهمی هیونگ!»
و ته رو با کلی سوالِ به وجود اومده در ذهنش تنها گذاشت...
...............................................
تهیونگ وقتی دید گوشیش زنگ خورد و اسمِ جونگکوک روش نمایان شد، بالم لبش رو زد به سرعت کاپشنِ طوسی رنگش رو پوشید و از خونه بیرون رفت، خوشبختانه مادرش سوالی نپرسیده بود که روزِ تعطیل کجا میره اما تهیونگ خودش به مامانش گفت که با جونگکوکه و زن بعد از شنیدن این خیالش راحت شد.
زمانی که ته بیرون اومد جونگکوک رو دید که خیره به درِ خونشون، به بدنهٔ ماشین تکیه زده، پسر اینبار کتِ چرم مشکیای با آستین بلندِ خاکستریای در زیرِ کت به تن داشت و شلوار زاپ دار مکملِ همیشگیِ استایل بود. بوتهای نیمه بلندش پاهاش رو تا مچ میپوشوندن.
"مثل همیشه مشکی پوشیده ولی هر بار بهتر متوجه میشم که چقدر بهش میاد."
تهیونگ همونطور که در افکارش معلق بود به سمت پسر و ماشینش رفت، از اون سمت جونگکوک هم به تیپِ ته دقت میکرد، یقه اسکیِ نوک مدادیای پوشیده و کاپشنِ خاکستری هم متشابهش بود، شلوارِ جینِ تنگِ مشکی هم پاهای کشیدهی تهیونگ رو به خوبی نمایش میدادن و کفش چرمِ قهوه ای که متضاد اون دو بود و کی میگفت که کوک از صحنهی مقابلش خوشش نیومده؟
"پسر اون خیلی جذابه... چطور در عین حال که یه چیزِ معمولی پوشیده انقدر میدرخشه؟"
«سلام کوک!»
جونگکوک سلامی داد و از جلوی درِ طرف شاگرد کنار رفت تا پسر بتونه سوار شه، وقتی خودش هم پشتِ رول نشست دوباره تهیونگ اون رو در سوالاتِ روز قبلش غرق کرد:
«هنوزم نمیخوای بگی کجا داریم میریم کوک؟»
پسرِ کوچکتر انگشت اشارهاش رو روی نوک دماغش گذاشت و زمزمه کرد:
«این یه رازه.»
تهیونگ لبی برچید و دیگه حرفی نزد، در طول راه آهنگ جای اون دو سکوتِ فضا رو میشکست تا وقتی که به مقصد برسن. ته کمی تعجب کرد زمانی که جونگکوک از محدودهٔ شهر خارج شد، بیست دقیقه بعد به یک جاده که خلوت بود و بیشتر در اون شاخههای عریانِ درختها دیده میشد رسیدند، کمی بعد جونگکوک با دزدگیر دروازهای رو باز کرد و داخل رفت.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
𝖣𝗋𝗎𝗇𝗄 𝖯𝖺𝗋𝗍𝗇𝖾𝗋 ✔︎「TK」
Hayran Kurgu[شریکِ مست] [تهیونگ، باریستای بزرگترین و کولترین بارِ سئوله و جونگکوک،اوه! اون پسر یه شیطونِ به تمام معناست! مطمئناً این پسر هر شب به اون بار میره نه؟ ولی ممکنه محض رضای خدا یه بار کارما کارش رو درست انجام بده و اونها رو به هم نزدیک کنه؟] 🍸≘...