صبح خشک و خالیای بود. چند دقیقه قبل که گردن خشک شدهش از چوب سفت صندلی سر خورد و صدای تیک تیک ساعت تو سرش کوبید، متوجه خلاء دروغین دور و اطراف شد. حالا که بهتر نگاه میکرد بهتر هم میدید؛ همون اتاق کوچیک بدون پنجره و میز و صندلی چوبی جیرجیری و، میلیونها کاغذ تلنبار شده و پخش و پلا و دسته بندی جلوی دستش، روی زمین و چند برگه هم لای انگشتهاش. و یه تلفن سرمهای از برق کشیده شده.بیشتر ترجیح میداد شرمآورترین سال جمهوری جدید رو به درک بفرسته و بره لب خیابون بایسته و تمام شهر رو تا چهارراه اصلی با اون دختر روزنامه بفروشه. شاید محض رضای خدا براش یه کش مو هم بخره تا اگه آسمون به زمین نیاد، راضی بشه موهای ژولیدهش رو ببنده.
پلکهای باد کرده از خواب نصفه و نیمهش هنوز زیاد باز نمیشد ولی باید تکونی به بدنش میداد؛ پاهاش رو از روی میز برداشت و صاف روی صندلی نشست. صداهای بیرون کمکم جون میگرفتن؛ تقتق دکمههایی که فقط بدست ووسانگجه میتونستن اونقدر سریع تایپ کنن، داد و بیدادهای کارمندان بخش ارتباطی، تلفنهایی که با خشم قطع میشدن و چویکانگوون که جدیدترین اخبار رو به تابلوی اعلانات سنجاق میکرد و به همه تذکر میداد یه نگاهی بهش بندازن وگرنه باید به رئیس بخش جواب پس بدن.
همه چیز مثل قبل بود. روز قبلش و روز قبلش و روزهای قبلترش. از وقتی بیاد میآورد کی بوده و کی شده، تمام جزئیات زندگیش با نخ و سوزن بهم وصله شده و هیچکدوم با هم هماهنگی نداشت. یه شهروند با هویت احتمالا کرهایِ سی و چند ساله، بدون روز تولد مشخص، فاقد والدین قطعی و سرنوشتی حدسی. یه مرد بالغ با اسمی دخترونه و ژاپنی و فامیلی کرهای! میونگ ساکو.
اولین اقداماتی که برای تشخیص هویتش انجام شد، وقتی بود که همراه میونگجو رفتن دکتر و اون با توجه به دندونهای شیریش، حدس زد تقریبا هفت سالش باشه. اونموقع، ظاهرا وسیله جدیدی بکار عموم میاومد که بهش میگفتن کارت شناسایی؛ و دریافتش از دولت، اجباری بود که مردم رو کمی عصبی میکرد. سنتیها اعتقاد داشتن سیاستمدارها با این کار تو ماهیت شخصیتشون دخالت میکنن! و محال بود ساکو بدبختیهایی که برای بدست آوردن یک تکه کاغذ کشیدن رو برای گرفتن فامیلی مادرخواندهش و نام خواهر یک سلحشور فراموش کنه. و بعد از اون، تازه نوبت میونگجو بود اطلاعات زندگیش رو با اون کارت به کل دنیا ثابت کنه. آخر سر زیاد هم ازش استفاده نکرد مگر برای نوشتن سال تولد و مرگ، بالای شیشه خاکسترش.
ده ماه قبل که هنوز زنده بود، تو هفتاد و یک سالگی، تا آخرین نفسش منتظر موند. میگفت یه گلسر شکسته بهش قول داده همراه یه دورگه آمریکایی بیاد دیدنش. خودش میدونست تمام اعضای K. L. O طی عملیات کرومایت کشته شدن اما اواخر روزهای عمر هرچقدر ساکو بهش توضیح میداد، باور نمیکرد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Whore's Fortune
Hayran Kurgu▪Name: Whore's Fortune ▪Couple: Yoonkook ▪Writer: Kim ▪Update: Sundays ▪ Genre: War, romance, angst, smut ▪Summary: گل وحشیای که از بدو تولد فرزندخوانده جنگ شد و هیروشیما رو با تقدیر یک هرزه، پشت سر رها کرد؛ از یک ژاپنی به یک کرهای تغییر هویت داد...