پارت 5-کریسمس تو راهِ

429 95 8
                                    

از راهرو آینه خارج شد وارد قسمت عمومی کلاب شد و به سمت رختکن رفت هوسوک داشت لباسش رو عوض میکرد به چهارچوب در تکیه داد و دستش رو توی جیبش فرو کرد

جیمین :هوسوکا، تو واقعا باید به اون شماره زنگ بزنی، با این بدن داری حیف میشی

هوسوک :اوه جیمین کی اومدی؟ فک کردم زودتر رفتی، از چیزی که میبینی راضی هستی؟
پسر بزرگتر عضلات سینه ش رو منقبض کرد و ژست گرفت.
جیمین با خنده به حرکات هوسوک نگاه میکرد

جیمین :اره مهمونا زودتر رفتن و داشتم بار رو تمیز میکردم.انقدر زور نزن، رگهات پاره میشن، تو اونقدرا هم عضله نداری جانگ هوسوک

تنه ای آروم به هوسوک زد و سمت کمد لباس خودش رفت

جیمین :امشب با یکی آشنا شدم، خوش قیافه بود، میخواست بعد از کار، بهم ماساژ بده، فک کنم نباید ردش میکردم، خیلی بهش نیاز داشتم
پسر بزرگتر کنار جیمین قرار گرفت و از کمد خودش لباسی رو برداشت و همونطور که می‌پوشیدش گفت

هوسوک :جیمین میخواسته با مشتری رو هم بریزه؟ خدایا، نکنه آخر دنیا داره از راه میرسه؟
و الان میخوای باور کنم که پشیمونی که ردش کردی؟

جیمین حینِ بستن دکمه های لباسش به هوسوک که در کمدش رو قفل میکرد رو کرد

جیمین : نگفتم که کلا ردش کردم، تو نبودی که ببینی چجوری کارتشو وقتی که داشت ،تمشکِ روی لیوانش رو دندون میزد و بهم خیره شده بود گرفت سمتم، اون واقعا جذاب بود نتونستم کارتشو نگیرم، مقصر من نیستم هیونگ

هوسوک دستش رو روی دهنش مشت کرد و قهقهه زد

هوسوک :شِت، چیم چیم، فک کنم وقتشه به جون سو یه سر بزنی، برات یه وقت میگیرم

جیمین ادای هوسوک رو با کج و کوله کردن دهنش درآورد و به سمت در خروجی کلاب رفت

جیمین :فیک کونم وقتشه به جون شو یه شَر بژنی
... من از اینکه بخوام برم پیش اون ماساژور اصلا خجالت نمیکشم، در حقیقت خودم بهش زنگ میزنم و وقت میگیرم، تو بهتره یه فکری به حال خودت کنی
هوسوک پشت سر جیمین از کلاب خارج شد

هوسوک : اه اصلا نگران هوسوک کوچولو نباش، خوب بهش رسیدگی میشه، صبحونه؟

جیمین با نیشخند به عقب نگاه کرد

جیمین : نه ممنون، اسم اونی که نباید بیاری، اشتهام رو کور کرد

هوسوک سوئیچش رو از توی جیبش بیرون کشید و با قدم های بلند تر از کنار جیمین رد شد و سمت ماشینش رفت

هوسوک : اووووه کیوتیهِ بد قِلِق، بپر بالا ک مهمون هوسوک بزرگه ای

جیمین انگشت وسطش رو نشون داد و به سمت ماشین هوسوک رفت و خنده ی هیونگش رو بی جواب گذاشت
_________ ***** _________

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Onde histórias criam vida. Descubra agora