«فصل دوم_قسمت اول»
سه روزه تموم بود که با چانگبین مشغول بررسی احتمال قاتل بودن مادر مینهو بود ولی هرلحظه کمتر بهش میرسید .
همه شواهد نشون از بیگناهی اون و گناهکار بودن مینهو بود .
ناامید سرشو روی میز گذاشت و سعی کرد با تاریکی بین بازوهاش و میز سردردشو اروم کنه .
با صدای در اتاقش ناامیدانه بله ای گفت و اجازه داد یه جین وارد بشه .
+بنگ چان شی ؛ اقای سئو اینجاست
-بگو بیاد
در بلافاصله بیشتر باز شد و چانگبین با چهره ی بشاش وارد شد .
چانگبین- هی هیونگ !
-خوش اومدی افسر سئو
+این چه سر و وضعیه برای خودت درست کردی ؟ چرا دفترت اینقدر نامرتبه ؟ یااااا هیونگ تو اصلا تو این چند روز خونه رفتی ؟
-بشین پسر! تونستی چیزی پیدا کنی ؟
پسر کوچیکتر از سرزنش کردن بیشتر چان منصرف شد و گفت :« نه اما یه نفر احتمالا بتونه بهمون کمک کنه »
-کی ؟
+خدمتکار خانم کیم
-منظورت چیه ؟
+اون روزی که رفته بودیم خونه ی مینهو یادت میاد ؟ من دقت کردم وقتی داشتیم راجع به جیمین با خانم کیم حرف میزدیم خدمتکارش بعد پذیرایی از ما گوشه ی سالن پشت ستون ایستاد و یواشکی به حرفامون گوش کرد . به نظرت چه دلیلی داره؟
-شاید فقط کنجکاو شده بوده
+فقط این نیست . سئو یوشینا تنها خدمتکار تو خونست که شهادتش ثبت نشده . حالا چرا ؟
-چرا ؟
+چون ادعا کرده روز حادثه مرخصی گرفته در صورتیکه تو دوربینای عمارت پارک حضورش تا 8 شب ثبت شده .
-میخوای بگی چون یه چیزایی دیده شهادت نداده
+دقیقا همینو میخواستم بگم
-باهاش حرف زدی ؟
+نه . نمیخوام در حضور خانم کیم ازش چیزی بپرسم چون ممکنه انکار کنه . برای همین یکی رو استخدام کردم تا مراقبش باشه و هر وقت موقعیت مناسب پیش اومد تا تنها باهاش حرف بزنیم بهمون خبر بده
-کار خوبی کردی . امیدوارم این بار به در بسته نخوریم
+راستی تو کی به دیدن مینهو میری ؟
-فردا وقت ملاقات گرفتم . میخوام با چیزایی که فهمیدم بهش یه دستی بزنم و ریکشنش رو ببینم
+ایده ی خوبیه
-به کل فراموش کردم . چیزی میخوری بیارم ؟
+یه لیوان اب
چان شماره ی یه جین رو گرفت و ازش خواست براشون اب و قهوه بیاره .
حالا با چیزی که چانگبین فهمیده بود کمی امیدوار شده بود .
شاید سئو یوشینا راه نجات مینهو میشد .****
+بفرمایید
با صدای سرباز به خودش اومد و پشت سرش وارد اتاق ملاقات شد .
دیدن دوباره ی لی مینهو حالش رو خراب میکرد .
عاشقش نبود اما بودن در این مکان ازارش میداد.
بالاخره بعد 5 دقیقه مینهو وارد شد .
سرباز دست بندش رو باز کرد و با ذکر زمان 30 دقیقه ای موکل و وکیل از اتاق خارج شد .
-حالت چطوره اقای لی ؟
مینهو-فکر میکردم وکیل باشی اما مثل اینکه دکتری !
به تو چه ؟ برای چی دوباره اومدی ؟
مگه بهت نگفته بودم من به وکیل احتیاج ندارم
-اومدم یه خبر خوب بهت بدم
به وضوح رنگ پسر پرید و با تردید پرسید : «خبر خوب ؟ »
-بله ! ما یه شاهد پیدا کردیم . میدونی حتی بزرگترین قتل ها هم یه ردی از قاتل ، یه امضای شخصی از جرم رو کنار خودش داره ...
موضوع شما که اصلا پیچیده نبود ! پس پیدا کردن شاهد اونقدرا هم سخت نبود.
قراره باهاش صحبت کنم و راضیش کنم تا چیزایی که دیده و به من گفته رو تو دادگاه هم ارائه بده .
+داری بلوف میزنی !
-میتونی امتحان کنی ببینی بلوف میزنم یا نه ! شاهدم یه زنه ...احتمالا میشناسیش . خدمتکار مادرت ! خانم سئو .
+داری شوخی میکنی دیگه ؟ یوشینا حتی اون روز خونه نبود. اون وقت میخواد چی رو شهادت بده ؟
-فکر میکردم از دنیای بیرون خبر نداری اما... هر بار بیشتر سوپرایزم میکنی !
+این بازی روی من جواب نمیده . اون چیزی ندیده که بخواد شهادت بده
-تو روز دادگاه معلوم میشه مینهو
+چرا ؟
-چی چرا ؟
+چرا اصرار داری من بی گناهم ؟
-نمیدونم ... شاید کار چان 16 ساله ی درونمه
+چان ؟ تو از کجا ... ؟
چشماشو ریز کرد و بعد انگار توی فکر فرو رفت ...
داشت به این فکر میکرد کریستوفر رو از کجا میشناسه تا این که ...
+تو ... تو کریستوفر بنگی ؟ برادر کوچیکتر جیهو نونا ؟ همون بچه ی لوس و بغلی؟ اره ؟ تو برادر نونایی ؟ واسه همین هیونگم رو میشناختی ؟
په پوزخند صدا دار زد و همونطور که پرونده رو جمع میکرد جواب داد :« فکر میکردم هیچوقت متوجه من نبودی ! »
+حتی اگه میخواستمم نمیشد . هیونجین همیشه از عشق بین تو و نونا حرف میزد و میگفت باید ازت یاد بگیرم .
-جالبه !
+ببین کریس، ما دیگه نوجوون نیستیم !
ما بزرگ شدیم ...
اونقدر بزرگ که بتونیم ادم بکشیم !
- ادم کشی که شواهد قتل رو به حدی ناشیانه جور کرده که به زودی دستش رو میشه
+هر کاری میتونی بکن
-مطمئن باش برنده ی این بازی منم !
YOU ARE READING
SƖєєρ ωαƖкєяѕ || cнαηнσ νєя.
Fanfictionعـشق فقـط یه خوابگـردیِ ! یه عاشقانه ی غمگـین جنایی که چان و مینهو نقش اولش هستند 🔪💔 Coming Soon ...