پارت 7_ زیر آسمان فرانسه

420 83 9
                                    

فرانسه

تاکسی فرودگاه حالا به بوردو رسیده بود ،شهری پر از تاکستان های انگور، که پدرش رو اینجا پاگیر کرده بود و جیمین، برای دیدنش باید ساعت ها سفر میکرد.
خورشید از دور انگار که داشت وسط تاکستان ها میرقصید و پایین و پایین تر میرفت تصویری که برای هرکسی رویایی و نفس گیر بود اما انگار، برای جیمین غمگین کننده ترین جای دنیا بود ،تقریبا 45 دقیقه دیگه به خونه پدریش میرسید،به تاکستان مورد علاقه اش توی بوردو، نه به خاطر اینکه زمین های پدریش اونجا بودن، مورد علاقه ش بود صرفاً به خاطر زیبایی که داشت،تازگی و سبزی یکدست و منظمی که از دور چشم هر کسی رو به خودش جلب میکرد، خبر از مهارت باغبون و کشاورزای این زمین ها میداد، اما این دیدارهای سالی یک بار، برای دیدن خانواده اش که همین الان هم حس میکرد دیگه به سختی اون ها رو میشناسه باعث استرسش شده بود و نگاه کردن به تاکستان ها، کمکی بهش نمیکرد.
چشمهاش رو روی هم گذاشت تا ذره ای از اکسیژن رو عمیق تر وارد ریه های گرفته اش کنه.

_________ ***** ______

راننده‌ تاکسی: موسیو،چمدون هاتون رو پیاده کنم؟

صدای راننده از خواب بیدارش کرد به اطراف نگاهی انداخت و ورودی آشنای خونه رو دید،حدس زدن حرف راننده زیاد سخت نبود.
با اکراه سری تکون داد و پیاده شد.
پسر جوونی از چهارچوب ورودی بیرون اومد و استوار و محکم با لبخندی ایستاد و به جیمین نگاه کرد.
جیمین نگاهش رو از برانداز کردن خونه گرفت و به پسر جوان تر داد.لبخندی زد و پسر با قدم های بلند سمت جیمین رفت و اون رو بی هیچ حرفی محکم در آغوش کشید.جیمین تعادش رو از دست داد و کمی به عقب قدم برداشت، دستهاش رو بالا آورد و روی کمر پسر جوان تر کشید.

پسر جوان: {فرانسه} >tu m'as vraiment manqué

(حقیقتا دلم برات تنگ شده بود)

جیمین لبخندی زد، این جمله حتما یه چیز شیرین بوده، چون پسر جوان اون رو کنار گوش جیمین زمزمه کرده بود.

جیمین : {انگلیسی} >ژاک، اون توئیتر احمق حتی نمیتونه یه ذره از جذابیت واقعیت رو نشون بده

زنی که در اواسط میانسالی بود با پوست سفید و موهایی که سفیدی بین تارهاش خودنمایی میکرد به همراه دختری جوان با موی مشکی و چهره ای زیبا و اروپایی از چهارچوب بیرون اومدن و به سمتش رفتن.
از آغوش ژاک خارج شد و به سمت زن میان سال قدم برداشت و زمزمه کرد

جیمین :{فرانسوی} >لَ مِقْ (مادر) ،
{انگلیسی} >زندگی با پدر باعث شده هر سال جوون تر، به نظر برسید اره؟
_____****_____
*نویسنده :مکالمه ها از این به بعد انگلیسی هست و اونجاهایی که با فرانسوی، ترکیب میشه با تلفظ فارسی توضیح داده شده
______****____

زن رو آروم در آغوش کشید.

زن میانسال:اوم جیم عزیزم انگلیسیت خیلی بهتر شده و البته تلفظ فرانسویت
{فرانسه} > Bienvenue.
خوش اومدی [byan vuh noo]
{انگلیسی} >شیرینم

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Where stories live. Discover now