11

160 34 1
                                    

لیلیوم عزیزم، لیلیوم نارنجی من، خیلی دل تنگتم. بد خطیم رو ببخش، چند روزه چیزی نخوردم و دست‌هام جونی برای گرفتن قلم ندارن. نمیخوام تا وقتی لیلیوم‌ کنار پنجره در حال پژمرده شدنه، خودم زنده بمونم.

حرف‌های دکتر توی سرم می‌پیچه و از بس بهشون فکر کردم، حس میکنم رگ‌های مغزم دارن منفجر میشن. معلومه که داره چرت و پرت میگه، ولی اگه راست بگه چی؟ اگه هیچ وقت نیای و نتونم دوباره ببینمت چی؟ اون وقت چی میشه؟ زندگیم؟ بوم سیاهم؟ کی بهش رنگ نارنجی میزنه؟

دوستت دارم - جیمین

Lilium | JikookWhere stories live. Discover now