___
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه میدانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموشدر آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم بچشم پر ز رازش
دلم در سینه بیتابانه لرزید
ز خواهشهای چشم پر نیازشدر آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
زاندوه دل دیوانه رستمفرو خواندم بگوشش قصه عشق:
ترا میخواهم ای جانانه من
ترا میخواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق دیوانه منهوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینهاش مستانه لرزیدگنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینهجوی و آهنین بود.___
ووت فراموش نشه.✨