Magician | شعبده باز

part 18

سوهو نگاهشو از زانوهاش به خون روی زمین که از دماغش میریخت داد... خواست سرشو بالا بیاره که دستای بزرگی زیر چونش قرار گرفتن و سرشو آوردن بالا...

با تعجب صاحب دستارو دنبال کرد تا به کریس رسید.

زیر لب گفت:

+ چه غلطی می‌کنی؟!

کریس نمیخواست نگرانی و شرمندگی از کاری کرده رو نشون بده بنابراین به سوهو نگاه نمیکرد... هنوز تعداد کمی دانشجو توی کلاس مونده بودن که از قضا شاهد دعوای این دو نفر بودن... به یکی از دخترا اشاره کرد و گفت:

- دستمال داری؟

دختری که خیره ماجرا شده بود، هول شده از اینکه کریسی که مدتها دنبال جلب توجهش بود، باهاش حرف زده بود نگاهشو از سوهو گرفت و گفت:

+ آ...آره فک کنم

و دنبال دستمال توی کیفش رو گشت و بعد دویید و اونو به کریس داد...

کریس تشکری کرد و دستمالو سمت دماغ سوهو برد و گفت:

- برید بیرون

دختری که کنارش بود کمی معطل کرد اما بالاخره سمت بقیه رفت که یکی از پسرا با صدای خنده گفت:

+ با لحن دستوری حرف نزن

سوهو همون لحظه سعی داشت دست کریسو کنار بزنه و دستمال و ازش بگیره که دستش با داد کریس متوقف شد..‌.

- یا همین الان گورتونو گم میکنید یا همین بلارو سر تک تکون میارم!!

تقریبا از صدای دادش گوش سوهو سوت کشید و اخماش توی هم رفت... ینی چی؟؟ این چه تهدید مسخره ای بود؟؟؟ حس میکرد به طرز آشکاری بی آبرو شده... بطرز آشکاری تحقیر و داغون شده!!

عصبی شد و دست کریسو با شدت کنار زد...
نگاه کریس اومد روی سوهو و با تعجب نگاهش کرد که سوهو نعره زد:

+ حق نداری اینجوری رفتار کنی!!! تو هیچ خری نیستی کریس وو فهمیدی؟؟؟ اجازه نداری اینجوری حرف بزنی فهمیدییییییی؟؟؟؟؟

و بعد دستمالو پرت کرد و اومد بره که با کلاس خالی مواجه شد. اما همچنان راهشو ادامه داد و نایستاد...

"اون کریس ووی عوضی....اون آدمه عوضی... چطور جرات میکرد‌... چطوری میتونست انقدر راحت غرور یه آدمو خرد کنه..."

با خشم راه میرفت و با خودش حرف میزد و دستاشو از شدت عصبانیت بیشتر مشت میکرد.

اخماش بیشتر و بیشتر توی هم میرفت که کریس لحظه آخر جلوش ظاهر شد و نذاشت از کلاس خارج شه.

چشمای سوهو پر از خشم بود و هر نفسش بوی نفرت میداد و حالا داشت نفس نفس میزد...
زل زد به کریس و گفت:

+ برو کنار...

کریس یه حالتی بین بی تفاوتی و‌ نگرانی داشت و گفت: