جفتمه

13 1 0
                                    

جنی

یعنی اون واقعا جفتمه اخه خیلی کیوته
دلم میخواد قورتش بدم

=اسمت چیه

: ب ت چ

=با من بودی

: نه با دیوار بودم

=خوبه چون اگ با من بودی اونقد میکردمت تا  نتونی راه بری

: هه تو گفتیو ماهم باور کردیم تو مگ دیک داری

=من یه الفای برترم و ملکه تمام این قلمرو ها پس چی فک کردی

با نگاه کردن به شلوارم و دیدن برامدگیم
سریع گفت

:این یه خوابههههه الا چشمامووو میبندم و بیدار میشمم اره و واین کراش ددی  خان ملکه ی دیک دارم میره پیه زندگیش

نمیدونستم چی میگ چرا مدام میگف این یه خواب پس با جدیت همیشگیم گفتم

=در مورد چ خوابی حرف میزنی

اما چشماشو بسته نگ داشت

برای اینکه بهش ثابت کنم این یه خواب نیست اروم نزدیکش شدم و یبار دیگ اون لبای شیرین ک تاحالا نچشیده بودمو بوسیدم
با بهت بهم زل زده بود بلخره با دل کندن از لباش

=این یخواب نیست امگای من

یهو شروع کرد ب گریه کردنن

: من میخاممم برم خونموننننن هق میخام برم هق خونمم

=از حالا به بعد اینجا خونه ی توعه پرنسس من

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Sep 08, 2022 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

me and you ✨🌙Donde viven las historias. Descúbrelo ahora