✧𝘊𝘩𝘢𝘱𝘵𝘦𝘳 𝘖𝘯𝘦: 𝘈 𝘔𝘰𝘰𝘯𝘭𝘪𝘵 𝘋𝘢𝘯𝘤𝘦✧
'جیمین'
تو تموم هجده سال زندگی پارک جیمین، اون فقط و فقط از یک چیز مطمئن بود.اینکه کاملاً عاشق جئون جونگهیونه.
جونگهیون پسر دومِ با ارزش، عزیز و معصوم خانواده جئونه. اون بالاترین رتبه رو تو داشتن قد بلند، سرد و خوش تیپ بودن داره،از نظر زیبایی ظاهری و جذابیت خیره کننده، بی نظیره.
اون بیست و هفت سالشه و تاحالا ازدواج نکرده، اما دائماً عاشق کسی میشه و بعد از یه مدت دیگه بهش حسی نداره ، هر بار که برای پَرسه زدن به مهمانیهای مجلل خانواده میاد، یه وارث جذاب جدید رو با بازوهاش همراهی میکنه.جیمین حسرت لباس های پرزرق و برق طراحی شده و کت-شلوار های دست دوخت درخشانشون رو میخورد.
البته که جونگهیون به سختی متوجه جیمین شده بود.
با این حال، مهم نبود که اونا به سختی بیشتر از بیست کلمه با همدیگه صحبت کرده بودن. مهم نبود که اون جیمین رو فقط به عنوان پسر یه راننده می دید، کمی بیشتر از یه بچه. جیمین همیشه اونو دوست داشت و همیشه هم خواهد داشت.همه میدونستن که جونگهیون به تنهایی از نظر ظاهر و شهرت شایسته ترین مرد مجرد تو کرهست، اما این که خانوادهی جئون حتی از خدا هم پول بیشتری دارن کمک زیادی میکنه.
جئون ها از قدیم میلیاردر بودن، سرمایه گذاری های سخاوتمندانه در حمل و نقل توسط پدرِ پدرِ پدربزرگ به معنای ثروتی بود که نسل ها را در بر می گرفت.
حتی بهتر از اون، ثروتشون در حال حاضر، به طور معمول و به راحتی تا به الان نگهداری شده بود و همواره در حال گسترش و تطبیق با شرکت فناوری پر رونقشون بود.جئون تِچ 'JeonTech' یه شرکت چندملیتی بود که دفتر مرکزی اون در گانگنام، سئول و بخش هایی تو توکیو، هنگ کنگ، لندن و پاریس قرار داشت.
عمارت بزرگ جئون بیشتر شبیه یه قلعه کوچیک بود تا یه خانه، که تو یه ملک خصوصی در فاصله نیم ساعتی با ماشین تو غرب سئول قرار داشت. تماماً با دیوارهای مرمری حصارکشی شده بود که لبههاش با پرچینهایی کاملاً مربعی شکل بود.
این ملک دارای زمینهای تنیس، باغهای بزرگ با زمینبانان ماهر و ویژه فصلی که اونجا کار میکردن، یه استخر سرپوشیده و روباز، یه اصطبل پر از اسبهای مسابقه با ارزش و دو سولاریوم بود.جیمین و پدرش در طبقه بالای یه کلبه بزرگ زندگی
میکردن که طبقه پایینش دو برابر گاراژ خانواده بود. خیلی از کارکنان اونجا پیش اونا زندگی می کردن - آشپزها، خدمتکاران، پیشخدمت ها.این خانه به اندازه خانه هر کس دیگه ای ،خانهی جیمین هم بود. اون از سه سالگی توی اون آپارتمان کوچک بالای گاراژ زندگی می کرد، بعد از مرگ مادرش، مدت کوتاهی بعد از اینکه پدرش برای اولین بار توسط خانواده جئون استخدام شد.
CZYTASZ
|Always A Good Idea💡|
Fanfiction|متوقف شده| •پارک جیمین پسرِ راننده ایه که تموم زندگیش رو ناامیدانه در عشق جونگهیون، پسر کوچکترِ خانوادهی ثروتمندِ جئون و یه پلیبوی بیپروا و جذاب گذرونده ولی اون هیچوقت متوجهاش نشده. بعد از سه سال اقامت در پاریس، وقتی که جیمین به عنوان یه است...