Unknown:
امروزم یکی از دوست دختراش که به طور عجیبی رکورد بیشترین زمان موندن با جئون جونگکوکه کبیرو داشت به شرکت اومد و مثل بقیه بعد از شنیدن خبره کات کردن جئون باهاش شروع به بدوبیراه دادن به کرد و سیلی بدی بهم زد. هنوزم جای دستش روی صورتمو حس میکنم لعنتی!22:09
Unknown:
مثل دیوونه ها قاطی کرده بودا!!!! بم گفت"این گلا چیه برا من فرستادی هااان؟ اون رئیس لعنتیت کدوم گوریه؟ چرا خودش نیومد؟ نکنه ترسیده!؟"و از اون چرتو پرتای همیشگی مثل بقیشون! همیشه من باید برم برای دوست دختراش که میخواد باهاشون کات کنه گل و نامه ی عذرخواهیو هدیه بفرستم. آخرشم کتک میخورم و حدس بزن اون آلفای لعنتی چیکار میکنه؟22:10
Unknown:
اون عوضی فقط بهم نگاه میکنه میگه "چی شد؟" منم میگم "طبق همون کاری که عرض کردید عمل کردم قربان" و اون لعنتی میبینه و میدونه که اونا باهام چیکار کردن ولی به هیچ جاشم نیست! لاشی-22:10
Unknown:
میدونی وحشتناکیش به چیه؟ اینکه یبار یکیشون مثل میمون به موهام آویزون شد. لعنتی نزدیک بود کاری کنه کلاه گیسم بیوفته. اونوقت من بفاک میرفتم! هنوزم تنم به لرزه میوفته یادش میوفتم °~°22:11
Unknown:
شاید بگی چرا همش به آلفام...نه بهتره بگم جفتم که توسطش رد شدم فحش میدم؟! خب حقشه!!! آخه منم آدمم! نیستم؟خسته شدم خب- ولی بازم دوستش دارم 👈🏻👉🏻22:11
Unknown:
اما بنظرم اون معشوقه های فاکیش از خودش بهترن، خوده لعنتیش خیلی وحشتناک تر از اون سلیطه ها میشه وقتی عصبی میشه! گاهی ازش میترسم :(22:11
Unknown:
دیروز خیلی گریه کردم. چرا؟ چون خوده لعنتیش بخاطر یکی از سهامداراش عصبانی شده بود و بجاش روی سر من که دمه دستش بودم خالی کرد!22:11
Unknown:
وقتی از جلسه برگشت و با مترجم هوانگ صحبت میکرد و خیلیم از یکی سهامدارا عصبانی بود. منم پشت سرش راه میرفتم و یکهو اون پاشنه ی اون کفشای رو مخ شکست و من از پشت افتادم رو آلفام که باهم رو زمین افتادیم....ووییییی حس خوبی داره میگم "آلفام" کاش واقعا آلفام بود ولی خب دیگه قرار نیست برای من باشه💔22:12
Unknown:
میدونی وقتی از روی زمین بلند شدم بهم چی گفت؟ "بتای کور خودتو جمع جور کن. از یه امگام ضعیف تری" بعدشم بدون اینکه بهم اجازه عذرخواهی کردن بده رفت.22:12
Unknown:
جلوی همه تحقیرم کرد. ولی خب مهم نیست مگه نه؟ اون قبلا هم باهام اینکارو کرده. حتی بدتر بود! ولی من که تقصیر خودم نیست که اون کفشارو بپوشم! منم دوست دارم مثل بقیه امگاهای مذکر آزاد باشم ولی بخاطر اون نمیتونم...و راهیم برای خلاص شدن ندارم!22:13
Unknown:
خوشحالم که نمیدونه کی هستم شاید اونطوری بیشتر تحقیرم میکرد.ولی خب من که میدونم از خوده واقعیم متنفره و چندشش میشه!22:14
Unknown:
شاید اون تنها آلفاییه که از کسی که الهه ی ماه براش مقدر کرده بود متنفره...شایدم مشکل از ماهیت و جنسیت منه...22:14
________________________
YOU ARE READING
BEREFT ᴷᴼᴼᵏᵛ
Fanfiction[محـروم] آلفایی که از امگاهای مذکر نفرت داره و از قضا جفتش یک امگای مذکر از آب در میاد. منشی ای که مجبور میشه بخاطر رئیسش ظاهری دخترانه به خودش بده. ×اکثــر پارتـ ـهای این بــوک کوتاهــه× 𝗚𝗮𝗻𝗲𝗿: 𝘁𝗲𝘅𝘁 |𝗱𝗿𝗮𝗺𝗮 |𝗮𝗻𝗴𝗲𝘀𝘁 |𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮𝘃�...