پارت15_نمیخوام یادم بیاد، با چه لفظی صدام کردی

369 85 38
                                    


جونگکوک صحبتش با رزی رو کوتاه کرد. همزمان بانزدیک شدنش به بار ، یمین خم شد و از زیر میز وسیله ای رو روی میز گذاشت که از دور باعث گرد شدن چشم های جونگکوک شد.

جیمین کیف شراب رو زیر بار باز کرد و البته که انتخابش شراب قرمز بود نه سفید، بطری رو بیرون کشید و با رسیدن جونگکوک به میز کوچیک بار لب زد...

جیمین :تهیونگ، درباره تو مثل یک خدا حرف میزنه, بهم بگو، چی در موردت انقدر خاصِ؟

جونگکوک لبخندی زد و و کراواتش رو کمی جا به جا کرد.

جیمین بطری شراب قرمز رو توی دستهاش به آرومی بازی میداد تا چشم های کنجکاو جونگکوک به خوبی روی شیشه بشینه.
جونگکوک صندلی پشت میز رو بیرون کشید و لبخندی تحویل جیمین داد و نشست.

جونگکوک :ته، دوست چهارده ساله من هست، ما از بچگی با هم بزرگ شدیم و کسب و کارمون رو راه انداختیم، طبیعیه که همه چیز رو درباره من بدونه، ولی نمیدونم چی گفته که همچین برداشتی کردی...

جیمین، بطری رو کج کرد و آروم آروم شراب رو از ظرفی شیشه ای که شامل بِشِر مارپیچ و گوی شیشه ای که زیر اون قرار داشت، رد کرد تا ناصافی شراب گرفته شه و صاف و زلال شه، هرچند این بازی بود که جیمین شروعش کرده بود، چون گردش چشمای پسر روبروش روی بطری شراب و فیلتر صافی، اونقدر به نظرش جالب اومد که باید واکنشش رو وقتی بهش نشون میداد که شراب، همین الانش هم بدون ذره ای ناخالصی توی ظرف شیشه ای جمع شده میدید.

جیمین :پس چی باعث شده از اعتماد بهش بترسی؟

جونگکوک نگاهش رو از صافی گرفت و به اطراف گذرا نگاه کرد.

((فیلتر صافی، برای شفاف کردن شراب))

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

((فیلتر صافی، برای شفاف کردن شراب))

_______ ***** ______

جونگکوک : از اعتماد به تهیونگ نمیترسم.

جیمین لبخند ریزی زد و کمی مکث کرد.

جیمین : اوه، من فکر میکردم تاجرها اهل ریسک باشن، توی دنیای شما باید ریسک پذیر باشی درست نیست؟

جونگکوک از تخسی بارتندر جا خورد، متعجب بهش نگاه کرد و جواب داد...

جونگکوک: من ریسک ها رو پذیرفتم و الان از موقعیتم راضیم، این دیگه برام زیاد به نظر میرسه، طَمَع توی زندگی من جایی نداره.

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ