sexy hands?

67 4 0
                                    


Couple:hopemin
Genre: #romance #partoflife #sweet
#fluf #comedy

____________________________________________

امروز خسته به نظر می‌رسید و سیاهی هلالی رنگ زیر چشماش اینو تایید می‌کرد ، اینطور نبود که کم بخوابه فقط اون زیادی کار میکرد!
کار؟ کار واسش زندگیش بود ، شاید اینطور به نظر نمیومد و همه اونو پسری شاد و سرزنده میدیدند ولی اون چیزی جز یک معتاد به کار نبود!

اون یکی از کارمند های بخش طراحی برای یک شرکت تبلیغاتی معروف بود ، پس قرار نبود قطعا کارش آسون باشه!
چون همیشه خدا مشتری ها مثل مورچه های کارگر که انگار چیز خاصی پیدا کرده باشن به شرکت میومدن !

به هرحال جیمین عاشق شغلش بود، اون پسر از بچگی به نقاشی و طراحی علاقه داشت و وقتی بزرگ تر شده با کمک گرفتن از بقیه این شغل رو پیدا کرده بود و صادقه بگم اون فکر می‌کرد که این بهترین اتفاق زندگیشه ولی خوب کی میدونه شاید اتفاق های بهتری هم تو راه باشن....؟

دینگ دینگ دینگ دونگ دینگ دینگ دینگ دونگ دونگ
(با ریتم بخونیدش قشنگه)
صدای آلارم رومخش بود که داشت سرصبحی گوشاشو نوازشش می‌کرد ، بلند شد و آلارم گوشیشو خاموش کرد و خب وقتی گوشیو برداشت حس کرد فلج شده اخه محض رضای خدا ساعت ۹ بود؟ اونکه گوشیو واسه ساعت ۷ کوک کرده بودددد
تو سرش بوق بی پایان خطر داشت جیغ می‌کشید ، سعی داشت خودشو آروم کنه ولی نمیشد !
آخه جیمین حتی یکبارم واسه کار دیر نکرده بود .
سعی کرد تا حد ممکن از استرسش کم کنه و خب موفقم شد .
سریعا بعد از بلند شدن از رو تخت نازنینش به سمت دستشویی هجوم برد و بعد از شستن صورتش به آشپزخونه رفت تا صبحانه بخوره ...

بعد مدتی که همه کاراشو انجام داد لباس هاشو پوشید و با سرعتی که هیچ وقت از خودش سراغ نداشت به طرف شرکت روند .

ساعتشو نگاه کرد ، ساعت ۱۰ بود، یکساعت کامل دیر کرده بود... عذاب وجدان داشت .
لازم بود برای تاخیری که داشت پیش رئیسش بره...
پشت در ایستاد و بعد از یک نفس آروم تقی به در زد و وارد شد
"سلام صبحتون بخیر بابت تاخیر متاسفم میتونم تضمین کنم که دیگه تکرار نمیشه "
جیمین با لحن مطمعنی گفت و رئیسشونم که انگار چیزی نشنیده باشه با لبخند گشادی گفت
"آقای پارک خوب شد اومدی میخواستم باهات صحبت کنم شنیدم کارات خیلی سنگینه نه؟ واسه همین یک کارآموز جدید استخدام کردم ، قراره خودت بهش آموزش بدی اون پسر خوبیه و زود یاد میگیره ، اینطوری کارای خودتم سبک تر میشه "
ولی جیمین انگار از این پیشنهاد خوشش نیومده بود لبخند حرصی زد و گفت
" چشم حتما آقای رئیس، یک کارمند خوب تحویلتون میدم مطمعن باشید !"
ولی رئیس خبر نداشت که جیمین چقد از اینکه کاری که خودش انجام میده رو با دیگران تقسیم کنه متنفره در واقع یک قانون داشت اگه من این کارو انجام میدم همشو تا آخر انجام میدم !
به این قانون خیلیم پایبند بود در حتی اگه کسی میخواست غیر مستقیم هم تو کاری که انجام می‌داد کمک کنه یا دخالت جیمین عصبی میشد و نمیتونست خوب تمرکز کنه !
خودشم میدونست که یک ضعف به نظر میاد ولی خوب دست خودش نبود که ....

Sexy Hands (Oneshot)Where stories live. Discover now