خلاصه ی فیکشن:
من از بچگی عاشق دیدن تمام اجزای داخلی اعضای بدن بودم و
همیشه بدن حیوونای مختلفی رو بررسی میکردم تا اینکه تو 20 سالگی
بالاخره یه کالبد شکاف شدم
یک سال بعد از اینکه تو یه مرکز مشغول به کار شدم مجبور شدم بدن
پدرم رو کالبد شکافی کنم
اون یه پلیس وظیفه شناس بود که تو یه ماموریت به طرز مشکوکی کشته
شد و وقتی کالبد شکافیش کردم فهمیدم با یه سم عجیب به قتل رسیده
سمی که هیچ اطلاعاتی راجبش ندارم ... شاید فکر کنین کالبد شکافی بدن
یکی از نزدیکانتون ترسناک باشه.... اما برای منی که عاشق کارمم
اینطور نبود
در واقع چیزی که باعث میشد من واقعا بترسم کالبد شکافی و بررسی
تمام جسد ها نبود
بلکه فقط و فقط یه چیز بود که منو میترسوند
یه روز سرد پاییزی من به محل کارم رفتم .... پاهام میلرزید و بی دلیل
عرق میکردم و این یعنی یه فاجعه ی بزرگ در راهه
من قبل از هر اتفاقی اون رو احساس میکنم
کاش اونروز هیچوقت به محل کارم نمیرفتم
اشنا شدن با یه جسد عجیب تمام زندگیمو زیر و رو کرد
جسدی به اسم میو سوپاسیت
هیچوقت فکرشم نمیکردم یه ادم مرده زنده بشه... نه حداقل وقتی زیر
دستای منه
گالف کاناوات 26 ساله
کالبد شکاف
میو سوپاسیت 31 ساله
پلیس
بایبل ویچاپاس
30 ساله
پلیس
بیلد جاپاکان 26 ساله
دستیار کالبد شکاف
جیکوب سوپاسیت 59 ساله- پزشک
پدر میو
جیسون سوپاسیت 55 ساله – پزشک
عموی میو
YOU ARE READING
Meeting You (MewGulf/BibleBuild)
Fanfictionفیکشن : ملاقات تو روز آپ : چهارشنبه ها Writer : hades Couple: Mewgulf biblebuild ژانر :عاشقانه - اسمات - مافیایی - پلیسی خلاصه : گالف کاناوات کالبد شکاف کنجکاوی که یه روز به محل کارش میره و میفهمه که جسد عجیبی تو محل کارشه. جسدی که بعد از گذش...