اغوا

628 118 53
                                    

خب عرضم به خدمتتون که... در جریان عکس کاور که هستین؟؟... همون ارتیستی که عکس تتو جیمینو کشید و ته بهش پیشنهاد داد و از همینا دیگههه... ارهه خلاصه

این پارت اسمات کوکمینه.

یه ووت بدین و شروع کنین... بابای.

***********************************************************************************************

ضبط سیزنز گریتینگز

یه دستشو به دیوار تکیه داد و دست دیگشو به داخل جیب شلوارش هدایت کرد. حالا باید کمی خودش رو میچرخوند تا ازش عکس بگیرن...

جیمین که مشغول پرسه زدن همون اطراف بود, با دیدن این این صحنه از جونگکوک... بوووم... توی ذهنش کلی سناریو ترکید بیرون. نامحسوس لبخند شیطونی زد و به سمت جونگکوک قدم برداشت.

روبروی جونگکوک به دیوار تکیه داد و دستاشو بالا آورد... و خب, جونگکوک اونجا باید جیمینو میدزدید و مستقیم پرتش میکرد رو تخت! اما بعدش مطمئنا منیجر مستقیم پرتشون میکرد تو دفتر بنگ پی دی نیم...

.

.

میکاپ آرتیست به سمتش اومد: اجازه بدین گریمتونو پاک ک...

جونگکوک فوری گفت: نه نه... نیازی نیست خودم انجامش میدم.

و به سمت منیجرش رفت: هیونگ, منو جیمین داریم میریم... با همین لباسا! فردا براتون میارمش.

منیجرش سری تکون داد: من از پس شما برنمیام... یواش باشین!!... هرچند بعید میدونم لباسا سالم به دستم برسن...

.

.

.

.

محکم به داخل خونه کشیدش. جونگکوک رو به در چسبوند و در ادامه لباشو به لباش...

دستاشو دور گردن جونگکوک حلقه کرد و لب بالای جونگکوک رو داخل دهنش برد. دست جونگکوک, درون تیشرت دوست پسرش رفت و همزمان با بوسشون, تمام کمر و کتفش رو نوازش و گاهی چنگ میزد.

جیمین سرشو بیشتر کج کرد تا بتونه راحتتر پسر رو ببوسه. زبون جونگکوک روی لبهاش کشیده میشدن و اجازه ورود میخواستن. جیمین با شیطنت سرشو عقب کشید و بوسه رو قطع کرد. چونه جونگکوک رو توی دستش گرفت و زبونش رو کوتاه روی لب پسر کشید.

قبل از اینکه زبونشو عقب بکشه, اونو بین دندونای جونگکوک دید. لبخندی زد و همزمان با بستن چشماش, لب جونگکوک روی چونش نشست و مشغول مکیدن شد.

_ میخوام کبودت کنم!

جیمین کمی فکر کرد و چندروزی, خودش رو خالی از برنامه ای که توش نیاز به حضور داشته باشه, دید. خواست تایید کنه و این اجازه رو به جونگکوک بده اما قبل از باز کردن دهنش, لب جونگکوک روی سیب آدمش نشست و مشغول مکیدن شد.

(Damn chocolate)شکلات لعنتیWhere stories live. Discover now