part●2

397 91 58
                                    

Part◇2

___________

ابی اسمون ارامشی رو بهش میداد که
تسکین دهنده درد هایی که توی سینه اش حبس شده بودند، بود!!
دیواری که قسمت حیاط بود تماما شیشه طراحی شده بود تا به دلباز تر شدن اتاقش بیافزاید
تهیونگ کل روز به پنجره ،برای گذشتن ساعات  خیره میشد و حالا از پنجره کبوتر هایی که دسته جمعی پرواز میکردند رو نگاه میکرد و سر و صداشون با این حال که فاصله ی زیادی با اتاقش داشت ،گوش هاش رو نوازش میکرد

با صدای پایین اومدن دستگیره ی در مسیر نگاهش رو تغییر نداد؛ همون طور، مسیر نگاهش رو به بیرون نگه داشت

کلافه بود... خسته شده بود
رفت و امد پرستار هایی که هر کدوم بخاطر یک چیزی به عمارت میومدن و وسوسه ی حقوق زیاد اون هارو به این کار میکشوند ولی بعد یک مدت بخاطر خستگی از کار، منصرف میشدند

جونگکوک با لبخند عمیقی، مردی که قرار بود ازش پرستاری کنه رو برانداز کرد
افکار ذهنیش اجازه ی مودب بودنش رو نمیداد

"مرتیکه ی لاغر چه هیکل خوش فرمی داره باید به یونگی نشونش بدم کینگم که هست
...از مردای ددی کینگ خوشم میاد اووف

پتکی به فکر هاش زد و صداش رو صاف کرد و با پر انرژی سلام کردن قصد جلب کردن توجه تهیونگ رو داشت

^اووو سلاااممم 

تهیونگ فکر میکرد دوباره یکی از اون زن های حال بهم زنِ جنده ،برای پول زیاد ، تهیونگ رو برای پرستاری قبول کرده، ولی این موقع روز که پدر و مادرش خونه نبودن
صدای مرد جوان تعجب بر انگیز بود

سرش رو برگردوند
چشم تو چشم شدن با جونگکوک لحظه ایی مبهوتش کرد

مگه میشد یک پسر به قد زرافه، انقدر کیوت، دست هاش رو از استرس مشت کرده باشه و منتظر جواب سلامی که داده، باشه ؟!

تهیونگ پلکی زد و با سرد ترین نگاه سر تا پای جونگکوک رو نگاهی انداخت
بی ذوق تر از اونی بود که ریکشنی نشون بده سرش رو خنثی برگردوند

جونگکوک از زیبایی صورت مرد حیرت زده دهنش باز مونده بود
مرد چهل ساله ایی که قیافه ی پخته ایی داشت ولی شبیه الهه ها بود
فرم بی عیب صورتش خیلی کوک رو شگفت زده کرد
اما بی روح بودن احساسات تهیونگ رو از توی قلبش حس کرد

"ادمو سگ نگیره جو بگیره نه ادمو جو بگیره سگ نگیره
اه اصلا مهم نیست فااک کوک چقد خوشگلههه این مردک

اینارو به خودش گفت با بی محلیی که در ملاقات اول دید، ناراحت شد اما به روی خودش نیوورد
ادمی نبود که زود ناراحت بشه

جلو تر رفت و تعظیم کوتاهی کرد

^سلاااممم جناب

اما تهیونگ زحمت نگاه کردن هم بهش نداد حوصله ی این چیز هارو نداشت

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 08, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

°STUPID LOVER°Where stories live. Discover now