بالاخره به طبقه مورد نظر میرسن ، اسنیپ رداش رو صاف میکنه و باهم از آسانسور خارج میشن ، راهرویی دلگیر و ساکت با کاشی و سرامیک های سیاه و سبز ، سرد و دلگیر ، باز دنیای بیرون از آغوش متیو داره روی سیاهش رو نشونش میده ...
بی حواس همراه اسنیپ قدم برمیداره و چند باری پاش به تکه سنگ ها کنده شده گیر میکنه ، اسنیپ سعی میکنه آروم و بدون نگرانی نگاهش کنه ، به نزدیکی در بزرگ و سیاهی میرسن ، مرد سیاه پوستی جلوش ایستاده ، با رسیدن بهش در رو باز میکنه و اول سایان و بعد اسنیپ وارد سالن بزرگ میشن ، از بین جمعیتی که برای تماشا و شاید رای اونجا نشستن رد میشن و پایین میرن.
وقتی به آخرین پله میرسن ، اسنیپ صندلی جلو سمت راست میره و سایان تازه متوجه سیریوس و ریموس و لویی میشه ، نگاهشون میکنه و لبخند خجالت زده ای میزنه ،
سمت دیگه رابرت و مایکل نشستن ، سایان نگاه کلی ای بهشون میندازه و با انزجار نگاهش رو به سنگ شطرنجی وسط میده ، نمیدونه قراره چی بشه ،
حسی بهش میگه بالاخره دادگاهی که باید خیلی وقت پیش تشکیل میشد الان تشکیل شده ، شاید حالا وقت گرفتن حقشه.بالاخره قاضی و تمام هیئت تصمیم گیریش با صدای مهیب باز شدن در وارد و سر جاهاشون مستقر میشن.
سایان دست های یخ زدش رو بهم گره میکنه و صدای متیو رو لحظه ای میشنوه_ تو میدونی حق با تویه و کسایی که گند زدن به زندگیت اونان پس قوی باش و حقت رو بگیر تو میتونی سایانم...
نفس عمیقی میکشه ، گره دستش رو باز میکنه و دستاش رو روی پاش میزاره و مستقیم به قاضی نگاه میکنه .
قاضی عینکش رو روی بینیه کشیدش صاف میکنه و از پوستی که جلوشه شروع به خوندن میکنه_ امروز ۱۰ فوریه سال ۲۰۰۰ ، این دادگاه برای رسیدگی به شکایت رابرت وارنر الن و مایکل اشمیت الن از سایان ریورا آندرسون تشکیل شده ، سایان ریورا آندرسون متهمه به استفاده از طلسم فرمان علیه هیمیش الن و سو قصد به جون خانواده ی الن و دیوانه کردن هیمیش الن ، آیا دفاعی دارید .
اسنیپ بلافاصله بلند میشه و به وسط میره و به قاضی چند تا پوست میده و با صدای رسایی شروع میکنه_ اینها تمام شواهدی هستن که ثابت میکنه رابرت وارنر الن یه دروغگو هست ، کسی که باعث شد این دختر به اشتباه چهار ماه به زندان دمنتورها برده بشه و البته با جراحتی که به بدنش وارد کرده بود ، خیلی دور از انتظار بود که زنده بمونه ولی بازهم زنده موند ، رابرت الن به موکلم قول جلسه ی دادگاه داد تا اون رو مجبور به دادن شهادت دروغ بکنه تا شکنجه هاش رو تموم کنه و پرونده رو ببنده ، من و موکلم هم از ایشون شکایت داریم ، باقیه شواهد داخل اینها هست و البته واقعیت رو که خود موکلم توضیح میده .
اسنیپ برمیگرده و کنار سایان میشینه ، قاضی که صورت چروکیده و رنگ پریده ای داره ، پوسته هارو باز میکنه نگاهش میندازه و بعد به دستیارش که لباس یاسی رنگی پوشیده میده .
YOU ARE READING
" Found In Moonlit Valleys "
Romance𓅓Middle Of The Night... _فصل دوم "Lost In Moonlit Valleys " _شکست ، تسلیم شدن ، مرگ ، تنهایی و درد هیچ مرحمی ندارن هیچ مرحمی... +مطمئنی؟ _ تو چی فکر میکنی؟ نکنه میخوای باز از اون حرفای قشنگ بهم بزنی؟ +نمیدونم قشنگه یا نه ولی میدونم تنها مرحمی که م...