پارت27_با من برقص

245 70 8
                                    


به منظره رو به روش نگاه میکرد، از وقتی تهیونگ رو سوار کرده بود، حتی زمانی که نهار خورده بودن، به زحمت چند کلمه حرف زده بود، تهیونگ، مثل همیشه با انرژی و شیطون نبود، توی لاک خودش فرو رفته بود و این برای هوسوک، عجیب بود، زمان زیادی نبود که همديگه رو میشناختن و هوسوک نمیتونست تشخیص بده که تهیونگ چرا ناراحت هست.

هوسوک : عزیزم؟ تا زمانی که حرف نزنی، من نمیدونم چرا ناراحتی

تهیونگ از لبه‌ی کوه چند قدم به عقب برداشت و از پشت توی آغوش هوسوک فرو رفت

تهیونگ : هوسوکا، من باید چیزی بهت بگم... در واقع، باید خیلی زودتر باهات درمیون میذاشتم، ولی همه چیز خیلی خوب پیش می‌رفت و من نمیخواستم خرابش کنم

هوسوک واقعا نگران بود، قلبش شروع کرده بود به سریع تر تپیدن، تحمل اینجور موقعیت ها برای قلبش زیادی بود و ترجیح می‌داد سریع تر چیزی رو که تهیونگ ازش حرف میزد بشنوه

هوسوک : واقعاً نگرانم کردی ته، موضوع چیه؟

تهیونگ خودش رو بیشتر به سینه ی هوسوک فشرد

تهیونگ : بهم قول بده که تا آخرش صبوری کنی و اجازه بدی حرفامو تموم کنم...باشه؟

هوسوک از همین اخلاق تهیونگ خوشش میومد، اینکه حتی وقتی در حالت ضعف هم قرار داره، یه جورایی خواستشو با تَشَر بیان میکنه،و این ویژگی بود که متوجه شده بود توی جیمین هم دیده، و خیلی خوب میفهمید چطور باید در برابرش واکنش نشون بده اما دیدن ضعفش چیزی نبود که بهش عادت داشته باشه، پس دستاشو دور شکم تهیونگ حلقه کرد و چونه ش رو روی شونه هاش گذاشت

هوسوک : من به همه حرفات با صبوری گوش میکنم کبوتر، فقط ادامه بده باشه؟

یه بوسه ی کوتاه روی سرشونه ی تهیونگ گذاشت تا مطمئنش کنه که اونجاست تا حرف هاش رو بشنوه

تهیونگ: خب راستش همه جیز از اونجا شروع شد که......

_________ ***** _______

با فشار زیادی که حس کرد روی بدنش افتاده سعی کرد تکون بخوره

تهیونگ : چرا گوشیتو خاموش کردی ؟

جونگکوک : آه، ته بلند شو... چقدر سنگین شدی

تهیونگ : جوابمو بده

جونگکوک کمی توی تخت وول خورد و در نهایت موفق شد تهیونگ رو کنار خودش بکشه و روی تخت بندازه

جونگکوک : میخواستم تنها باشم... ساعت چنده؟

تهیونگ آهی کشید و روی تخت نشست و به پشتی اون تکیه داد

تهیونگ : پنج عصر... نگهبان گفت تمام شب رو بیرون بودی

جونگکوک : هووم

تهیونگ : نباید توی این موقعیت شرکت رو خالی بذاری، میدونی که...

جونگکوک : هووووم

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt