پارت 8 : من عاشق ظرف شستنم!

211 47 15
                                    

هیونجین به طور کلی آدم ساده‌ای بود؛ با شخصیتی ساده‌تر. خیلی راحت می‌تونست لیستی از چیزای مورد علاقش و چیزایی که ازشون بدش می‌اومد درست کنه.

لیست موارد مورد علاقش، که در راس اونا هیونگش قرار داشت؛ شامل مینهو، خانوادش، بقیه اعضا (به جز لی یونگ بوک، فعلا و تا وقتی عصبانیتش بخوابه)، استی، اجرا، نقاشی با مداد رنگی، نقاشی با آبرنگ، نقاشی با رنگ روغن و چیزهایی از این دست می‌شد.

لیست چیزایی که ازشون متنفر بود هم شامل چیزایی مثل بادمجون، ظرف شستن، صبح زود بیدار شدن، ادیتای مینهو هیونگش با آیدولای دختر، توجه مینهو هیونگش به بقیه، بی‌توجهی هیونگش به اون و... می‌شد.

هیونجین با این که می‌تونست به راحتی توی لیست مورد علاقه‌هاش همه رو از اول تا آخر رتبه بندی کنه؛ اما راجع به چیزای مورد نفرتش، نمی‌تونست تصمیم بگیره که از کدوم بیشتر متنفره. از ظرف شستن یا از ادیتای مینهو هیونگش با بقیه؟

پس قابل درک بود که وقتی بحث سرمیز غذا به ظرف شستن کشیده ‌شد، هیونجین حاضر بود با کمال میل پاچه‌ی هرکس که بهش می‌گفت ظرف بشوره رو بگیره. (راجع به مینهو، شاید یکم بالاتر از پاچه رو می‌گرفت. حالا! خیلی فرقی نمی‌کنه!)

واقعا که این خوابگاه و اعضاش خیلی با خوابگاه هیونجین فرق داشتن. این رو هیونجین وقتی فهمید که جونگین گفت توی این خوابگاه، اونا برنامه‌ی ظرف شستن دارن و روزای هفته رو بین خودشون تقسیم کردن.

بعد، مینهو و سونگمین پیشنهاد دادن که حالا که تعدادشون دو برابر شده، که این مساوی با کثیف شدن مقدار زیادی ظرفه؛ چطوره که دیگه هیونجین، چان هیونگ، چانگبین و جیسونگ از این فاز مهمون بودنشون دست بردارن و یکم توی کارا کمک کنن.

مسلما اون چهار نفر مخالف بودن اما حرف منطقی‌ای بود. پس اون روز، سر میز ناهار تصمیم گرفته شد که روزای هفته رو بین همه‌ی اعضا تقسیم کنن.

«ولی ما هشت نفریم، یه روز کم میاد.»

جونگین گفت و بعد، با لبخندی که سعی می‌کرد برای هیونگاش خواستنی به نظر برسه ادامه داد: «چطوره من معاف شم ها؟»

«چرا؟!»

«چون من مکنه‌ام!»

چان با این که اهل در رفتن از زیر کار نبود، با دیدن ظرفای روی میز گفت: «منم هیونگم! من باید معاف شم!»

و بعد بهانه‌ها شروع شد. مینهو گفت که اون باید معاف شه و در جواب چرا، گفت: «چون گردنم کلفته و یه عالمه دستمال کاغذی خیس همراهم دارم.»

سونگمین هم گفت اگر بنا به خشونت باشه، اونم یه بوکسره و به نفع بقیست که مجبور به ظرف شستنش نکنن. چانگبین هم به راحتی گفت که جلوش راجع به زور صحبت نکنن.

A Feeling Like a PuddingDonde viven las historias. Descúbrelo ahora