سلام به همگی. ستیا هستم با اولین فن فیکشنم در خدمتتونم.
راستش ایده ی این داستان حدود سه، چهار سال پیش توی ذهنم اومد و همون موقع هم کمی ازش رو نوشتم ولی خب به دلیل یسری مشکلات فرصت نشد جایی به اشتراکش بزارم و الان هم سعی میکنم هفته ای حداقل یه پارت براتون بزارم اما از اونجا که نمیشه آینده رو پیشبینی کرد، قول صددرصدی نمیدم که یوقت پیشتون بدقول نشم.
داستان این فیکشن بیشتر بر پایه ی احساساتی مثل: (عشق، حسادت، ترس، سردرگمی، فراموشی و...) هستش و کمتر به مسائل جنسی پرداخته میشه.
یه نکته هم راجع به کاپل های این فیک بگم. کاپل اصلی چانسو هستش و دو کاپل دیگه( کایسو و بکسو) بینشون هیچ رابطه ی عاشقانه ای صورت نمیگیره و یجورایی رابطهشون، همون برومنس خودمونه. پس قبل خوندن داستان حتما دقت کنید که با سلیقتون جور در بیاد.
خلاصه که امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد و منو با ووت و کامنت های زیباتون خوشحال کنین.
و اگه دوست داشتین داستانو با دوستاتون هم به اشتراک بزارین و به اون ها هم معرفی کنین.
پیشاپیش از حمایتاتون ممنونم💛
دوستدارتون ستیا~
YOU ARE READING
Dark Mind
Fanfictionمن همه ی کلماتی که میدونستم رو فراموش خواهم کرد اما قسم میخورم تورو فراموش نمیکنم اگه صدام میتونست گذشته رو برگردونه... در گوشت زمزمه می کردم: "اوه عزیزم، ای کاش اینجا بودی!" نام⇠ذهن تاریک ژانر⇠رومنس/ درام / مدرسه ای کاپل ها⇠چانسو/ بکسو/ کایسو نویسن...