-《برای نرفتنت باید چیکار کنم؟میشه نری؟》
-《یه زمانی تو رفتی ، حالا نوبت منه》
><><><><><<><
قرار بود که بعد از دانشگاه دنبالش بیاید اما مدت زیادی منتظر مانده بود ولی هنوز خبری نبود .
-منتظر یکی از اون هرزه هاتی؟
صدایی سرد و خشک از پشت سرش شنید . حتی بدان اینکه سرش را برگرداند هم میتوانست حدس بزند که این صدا متعلق به کیست . لبخندی مصنوعی زد و رویش را برگرداند :هی ییبو … کلاس های تو هم تموم شده ؟منتظر من بودی ؟ببخشید اما بهت گفته بودم که من باهات برنمیگردم
با همان صورت سرد همیشگی اش جلو آمد و درست روبه روی جان ایستاد :احتمالا باید به خاله بگم که امشب به خونه برنمیگردی و داری زیر یکی ناله میکنی
-هی وانگ… اینطوری نباش
-باشه پس همین رو بهش میگم
همان موقع ماشینی مدل بالا درست روبه رویشان ایستاد ، فردی با چهره ی آسیایی پشت فرمان نشسته بود که لباس هایش دقیقا هم رنگ ماشین قرمز رنگش بود ،هر کسی میتوانست بفهمد که صاحب این ماشین علاقه ی خاصی به رنگ قرمز دارد . فرد شیشه ی ماشین را پایین داد و سرش را به سمت شیشه ی سمت شاگرد خم کرد :جان … سوار شو ، تا نصف شب وقت نداریم
با دیدن فردی که کنار جان ایستاده بود به شدت اخم کرد :اوه هیونگ ، اومدی؟
روبه ییبو کرد:بای بای وانگ
بدون اینکه توجهی به ییبو بکند در روبه رویش را باز کرد و سوار شد . بعد از سوار شدن جان ، مرد بدان اینکه ذره ای وقت تلف کند آنجا را ترک کرد .
جان با خوشحال به سمت مرد برگشت :هیونگ چرا اینقدر دیر کردی ؟میدونی کنار اون وایسادن چقدر عذاب اوره؟
مرد خوش چهره بدان اینکه چیزی بگوید و نگاهش را از جاده بگیرد با عصبانیتی که سعی در مخفی کردنش داشت پرسید:دوباره اون عوضی چیکار کرده ؟
-حرص نخور تهیونگ، اخلاقش این جوریه دیگه
کمی صدایش را بلند تر کرد:غلط کرده
-اونو بیخیالش … تو چیکار کردی ؟
-جان حدس بزن چی شده ؟امروز اومد انگلیس
جان با خوشحالی به سمت دوستش برگشت :این که عالیه … خب الان چی؟
-امروز قراره برای مصاحبه بیاد یکی از شرکتام
-کدومشون؟نکنه میخوای بزاری توی باند؟
-احتمالا بزارمش توی یکی از شرکت های اصلی ، میخوام نزدیک خودم باشه
KAMU SEDANG MEMBACA
ROTHSCHILDS
Romansa□روتشیلدها ■ژانر :ازدواج از پیش تایین شده ،انگست ،رمنس کامل ها :ییجان، ویکوک روتشیلد ثروتمند ترین خانواده ی روی زمین است که انواع کار های غیر قانونی و وحشتناک رو مرتکب شدند ، اونها معتقد هستند که پولشان باید در دایره ی خانواده بماند پس ازدواج خار...