𝁵15𝁵

690 155 66
                                    

سهون با لبای آویزون به جونگین نگاه کرد.
-این چه شرایط تخمیه توش گیر کردیم؟

جونگین یه لبخند فوق چرک تحویلش داد.
+باهم اسیر شدیم و این حرفا.

-دقیقا به چه دلیل فاکی؟

جونگین نیشخند زد:
+نگفته بودی ازم خوشت میاد.

سهون بیخیالش شد رفت کنار در وایستاد.
-اخه چرا باید اینجا بیفتم...

جونگین با آرامش دکمه های پیرهن یونیفرمشو باز کرد.
+چون جلو چشم اون همه سرباز و فرمانده منو بوسیدی و منم با خودت کشیدی این پایین.

سهون برگشت سمتش، دست به سینه شد و تکیه داد به در.
-باشه باشه باشه، تا اینجاش منطقی... من وسط محوطه و جلوی فرمانده کل پایگاه یه پسرو بوسیدم و به خاطرش جفتمون تنبیه شدیم قبول.

حدود ۵ ثانیه مکث کرد و بعد یهو گفت:
-چرا تو یه سلول باید بیفتیم؟ من اینو نمیفهمم.

جونگین باز نیشخند زد:
+نگه داشتن سربازهای خاطی تو یه سلول هزینه کمتری میبره برای برق و گاز به نسبت سلول انفرادی.

سهون سر طاسشو محکم دست کشید.
-نمیفهمی... خوب گوش کن، من تورو بوسیدم و چرا دقیقا به ما که ترویج همجنسگرایی کردیم یه سلول دادن اگه اشتباه بود کارمون؟

جونگین شلوارشو در آورد.
+راستش در اصل اولش تورو با یول تو یه سلول نوشته بودن ولی من تغییرش دادم... نگفتی، از کی ازم خوشت اومد؟

سهون چشمهاش درشت شد:
-دقیقا چجوری تغییرش دادی؟

جونگین با شورت نزدیکش شد.
+کارای دفتری گردان خودمونو خودم انجام میدم دیگه.

-حالا چه خبرته داری انقدر نزدیک میشی؟

جونگین باز خندید.
-میشه حقیقتو بگی؟ گل میزنی؟ رو دراگی؟

جونگین بیشتر خندید.
-مرض برو اونور ازم فاصله بگیر.

جونگین چسبید بهش:
+بیبی قراره ۲ هفته تنها باشیم سخت نگیر.

سهون بازوهای لاغرشو گرفت از خودش دورش کرد.
-نظرت چیه اول دوش بگیری؟

+نظرم منفیه، بعدی.

سهون هولش داد سمت سرویس گوشه اتاق:
-خفه شو برو دوش بگیر.

جونگین سمت روشویی کوچیک گوشه اتاق رفت و آب رو باز کرد.
+صبر کن وان پر شه.

سهون خم شد پوتین بدون بندش رو در آورد و بی هیچ رحمی یجور کوبید پشتش که جونگین همینجور که اخ اخ میخندید  و درد میکشید پشتشو زور زد دستش بهش برسه و رفت تو حمام.

-خدایا هیچی نمیخوام فقط HPV نگیرم.

ذهنش درگیر شد، یک ساعت و نیم بعد که جونگین از حمدم اومد بیرون سهون پراش ریخت.

𐇵 ℙ𝕚𝕠ℙ𝕚𝕠 𐇵Donde viven las historias. Descúbrelo ahora