Love ls Love :)

7 4 6
                                    

سال ۱۹۰۰
(دید تهیونگ)
با حس گرما و خوردن نور توی صورتش بیدار شد
ولی چشماشو باز نکرد .
میتونست احساس کنه توی بغل کسیه ولی حدس زدن اینکه
کیه کار سختی نبود.
..
سرم رو آوردم بالا و چهاره غرق خوابش رو دیدم
دوباره برگشته بود پیشم
سرم رو بردم بالا به یک بوسه دعوتش کردم
اون مژه های سیاه موهای بلند و مشکی اون چشم های سیاهی شبش که الان پلک های نازکش روشون افتاده بود
لباس ابریشم قرمزی که خوشم براش گرفته بودم.
اون زیادی پرستیدنیه
من تا آخرش اونو ستایش میکنم
ای کاش دیگه نمیرفت.
چطور دوباره باید نبودش رو تحمل کنم

چشماش رو باز کرد و نگاهم کرد
* صبح بخیر کوک
تهیونگ گفت و بوسه ای روی پیشونی کوک گذاشت

^ صبح بخیر ته ته

* برگشتی کوک . دیگه نرو اینجا بدون تو سرد و بی روحه

^ نمیتونم ته خودت میدونی عزیزم مگه نه؟

* پس من میام همین امروز وسایل رو جمع میکنم و میام پیش تو
فقط بهم بگو میتونم بیام‌پیشت و من
یک دقیقه هم حدر نمیدم بهم اطمینان بده اگر بیام ازم استقبال میکنی بگو
که قراره پیشت باشم

*فقط پیشم بمون کوک

^ هی بیب بیا فقط از الان و کنار هم بودن لذت ببریم تو قرار نیست بیای پیش من بعدا خودم میام دنبالت درموردش حرف زده بودیم مگه نه؟

*بمون
^ حتی اگه کوتاه باشه؟

*حتی اگه کوتاه باشه.

^ حتی با اینکه میدونی هر چقدر بیشتر بمونم وقتی برم همه چیز سخت تره؟
حاظری قبول کنی؟

*دارم قبول میکنم.

تهیونگ رو بوسید تهیونگ چشمام رو روی هم گذاشت

چشمامو باز کردم و دستم رو دراز کردم که جای خالیش رو دیدم
دیگه نمیتونم اینجور تحمل کنم این درستش نیست
زندگی کردم بدون کوکیم؟
اون انقد بی رحم نبود چطور تونسته منو اینجا تنها بزاره
میخوام ببینمش نه دیگه فقط توی خواب

رفتم توی حمام برش داشتم و نشستم کنار در
* تو کلید دوباره دیدن اون چشم هایی هستی که دیوونشون شدم؟
اگر از این به بعد زندگی کردن یعنی ندیدن اون چهره پس نمیخوامش
قسم به خدایی که چشماش رو آفرید و خدایی که ازم گرفتش نمیخوامش این
زندگی رو نمیخوام چون بدون اون فقط نفس میکشم
و اکسیژن حدر میدم....
خدا انقد بی رحم بود؟
انقد معشوقه اون رو دوست داشت که بردش پیش خودش؟
* یعنی آنقدر از من متنفر بودی ک فقط عشقم رو بردی؟
تیغ رو کشید روی دستش و همه چیز سیاه شد.

آیا به معشوقش رسید؟ توی اون دنیا یا دنیا های دیگه .

پس گناه خودکشی چی؟
ما چی میدونیم شاید حتی خدا هم برای بعضی ها استثنا قائل بشه.





((((((((((((((((((
سال۲۰۲۲

* هی کوک کجاموندی پس

^ دارم میام ته دارم میام

* دیگه پیرمرد شدی جونگ کوککک

^ هی من فقط ۴۵ سالمههه و خودت ۴۰ پس نمیتونی بهم بگی پیرمرددددد اصلا خودت پیرم کردی

* میتونستی با من نگردی تا پیرت نکنممم

^ حتی اگه اشتباه کرده باشم شیرین ترین اشتباه زندگیم بوده

*هی وسط خیابونی آروم تر این عجیبه

^هی عزیزم بیخیال عشق عشقه بیخیال اهمیت نده چطوری نگاهمون میکنن :)

(Hey baby never mind love is love)

همون جور که گفتم
کی گفته خدا استثنا قائل نمیشه؟

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 29, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

استثنا :)Where stories live. Discover now