جین جیغ کشید : اینجا خیلی خوبههه!
و بعد سریع خودشو جمع کرد و سعی کرد ذوقش رو مخفی کنه : یعنی.. خیلی قشنگه. میتونم چند تا توت فرنگی بچینم؟
تهمین یکی از اونا رو چید و توی دست جین گذاشت : البته. فک کن واسه خودته!
جین خندید و دوباره به فضای دور و برش نگاه کرد. نور آفتاب برعکس همیشه آزار دهنده نبود و آسمون صافه صاف بود.
سرسبزی فضا با رنگ توت فرنگی های قرمز و براق ترکیب شده بود و انرژی خاصی به روح زخم خورده ی جین میداد.تهمین بلند بلند میخندید و توت فرنگی های بزرگ و خوشرنگ رو برای جین میچید.
با گاز زدن توت فرنگی و مزه ی ترش و شیرینی که زیر زبونش حس کرد، چشماش رو بست و ازش لذت برد : اوووووممم! این خیلی عالیه! دلم میخواد تا ابد تو این مزرعه زندگی کنم.
_ پس بیا تا ابد همینجا زندگی کنیم!
جین متعجب از حس و حال خوبش بیرون اومد و گفت : چی؟
تهمین اما بلند تر خندید : گفتم بیا تا ابد همینجا زندگی کنیم! منم اینجا رو دوست دارم.
جین با تبعیت از لحن شوخ تهمین لبخند زد و گفت : اگه سه ماه دیگه نمُردم.. میام تا ابد باهات زندگی میکنم.
و این دستای تهمین بود که از پشت دور کمرش حلقه میشد : قول دادی ها!
جین : باشه باشه قول میدم! حالا برو کنار مرتیکه گرممه!
تهمین صورتش رو نزدیک تر برد و گفت : داری گرمای عشق منو حس میکنی!
ولی قبل از اینکه جین چیزی بگه صدای صحبت های چند نفر به گوششون رسید که باعث شد طرز نگاه تهمین تغییر کنه : زودباش! باید از اینجا بریم.
جین : چی؟ چرا!
تهمین دستش رو کشید : چون از اونا خوشم نمیاد!
جین : خب چرا با این عجله! کاری نداریم بهشون که..
با وجود غر هاش همراه تهمین میرفت تا جایی ک پشت کاه های بزرگِ جمع شده قایم شدن.
نفس های تهمین به موهای جین میخورد و قلقلکش میداد : خیلی خری! شبیه بچه های دو ساله اینجا قایم شدیم..اما وقتی صورت جدی تهمین رو نزدیک صورتش دید شوکه چند سانت عقب رفت.
تهمین : میدونی دارم به این فکر میکنم که بعدش چی میشه؟
_ بعده؟
تهمین روی زمین نشست و پاهاش رو دراز کرد : بعد از اینکه نشونه ای چیزی راجب برگه ها پیدا کردی میخوای چجوری از دست جیهوپ فرار کنی؟
جین : خب میام پیش تو قایم میشم.
تهمین پوزخندی زد و همونطور ک پایینو نگاه میکرد سرشو به نشونه ی تاسف تکون داد که باعث شد جین با تعجب بهش نگاه کنه و پر از علامت سوال بشه : مشکل چیه! چرا میخندی!
VOUS LISEZ
𝙂𝙧𝙖𝙮 𝘽𝙡𝙞𝙣𝙙
Fanfictionکیم وی مُرده! و این اتفاق شبیه حرکت مهره ای بود که زندگیِ سوکجین رو از کیش و مات نجات داد.. تنها کاری که لازم بود انجام بده 3 ماه فرار از خونه ای از صفحه بود که تهدید فعلیش رو به مات ابدی تبدیل میکرد.. کاپل های فرعی : کوکمین / سپ ژانر : جنایی _ ا...