Ch_148,149,150

522 171 38
                                    

سلام
روز طبیعت هم پیشاپیش مبارکتون✨❤️
لذت ببرین(:








با گونه هایی که هر لحظه بیشتر رنگ می‌گرفتن ییبو رو پس زد و تقریبا فریاد کشید:

-چرا نمیفهمی لعنتی؟ گفتم دست از سرم بردار!

ماه دقیقا پشت آلفا قرار داشت و عضلات لعنتیش حتی توی اون کت و شلوار مخمل قرمز گرون قیمتی که به تن داشت هم کاملا مشخص بود. دست هاش که توی جیبش رفت استایلش برای به کشتن دادن تمام موجودات دور برش کامل شد:

-کسی که بوی گریپ فروتش داره آلفاش رو دیوونه میکنه حق نداره چنین چیزی بگه! خیلی خب.. امشب رو از خیرش میگذرم... بیا بریم به بقیه ی کفتار پارتی مون برسیم، حیوونای بیچاره گشنشونه!








دوباره به پسر نزدیک شد و بازوش رو به سمتش گرفت:

-قبل از اینکه اجازه بدم اعضای داخلیشو از تو شکمش بکشی بیرون و بندازی جلوی کفتارا میتونی هر سوالی که داشتی ازش بپرسی... و خوب به نفع خودشه که جواب بده.. هر جواب زندگی کثیفش رو برای چند دقیقه هم که شده بلند تر میکنه! نظرت چیه؟

بد هم نمیگفت! حداقل می‌تونست بفهمه برای چه دلیل کوفتی ای انقدر زجر کشید!

نفسش رو به بیرون فوت کرد و بعد از حلقه کردن دست هاش دور بازوی جفتش همراهش به راه افتاد.

لب های آلفا ناگهان بوسه ی کوتاهی روی شقیقه ش زد و با شیطنت گفت:

-برای جایزه امشب چی بهم میدی؟













شوکه از کاری که بی مقدمه انجام داد با استفهام نگاهش کرد:

-ها؟

نیشخندی زد و جواب داد:

-منظورم اینه که... ببین چه پسر خوبیم! دارم تمام دشمنانت رو از سر راه بر میدارم... میخوام کاری کنم خوشبختی رو بچشی.. و همینطور خانواده ت در امنیت تمام باشن.. میدونم تمام این کارا رو میکنم چون خودم دلم میخواد و هیچ منتی سرت ندارم، ولی به نظرت یه جایزه حقم نیست، جفت من؟

با دست آزادش میون ابرو هاش رو ماساژ داد و نالید:

-موندم چه گناهی به درگاه خدا مرتکب شدم که جفت سرنوشت من تو شدی! حتی اگه تمام کسایی که تا الان کشتم رو هم در نظر بگیریم بازم چنین مجازاتی برای قتل عام نصف بشریت که هیچ... برای منقرض کردن نسل بشر از روی زمین هم زیاده!

لب هاش رو روی هم فشرد و سرش رو پایین انداخت تا ییبو صورت سرخ شده ش رو نبینه:

-اگه چیز منحرفانه ای بخوای میکشمت... گرفتی؟
(ژان ژان داره نرم میشه کیلیلیلیلی 💃🏻😂)












چشم هاش گرد شد و قدم هاش کوتاه... بهت زده به جفتش که با سری پایین افتاده کنارش قدم بر می‌داشت چشم دوخت... الان درست شنیده بود؟ بهش اجازه داده بود هر جایزه ای که دلش می‌خواست رو ازش طلب کنه؟

[You Are My Destiny]~(Yizhan)Where stories live. Discover now