پارت شصت و سوم

433 96 52
                                    

ماگ آبی رنگ رو از شیر گرم پر کرد، کتاب رو از روی میز برداشت و سمت اتاق راه افتاد. تقه ی آرومی به در بسته ی اتاق زد و صدای ضعیف ییبو به گوشش رسید:

_ بیا تو

در رو به آرومی باز کرد و وارد اتاق شد. ییبو روی تخت گوشه ی اتاق نشسته بود و تیشرت و شلوار راحتی به تن داشت. لبخند محوی به چهره ی زیباش زد و جلو رفت. لیوان شیر رو روی میز کنار تخت گذاشت.

_ تا سرد نشده بخور.

کتاب قطوری که توی دستش بود رو سمت ییبو گرفت و ادامه داد:

_ قبل خواب یکم ازش بخون. اینجوری راحت تر میخوابی.

ییبو دست دراز کرد، کتاب رو گرفت و نگاه خیره اش رو به جلد کتاب داد.

_ باشه... ممنون.

_ این کتاب... کنارم مینشستی و میخواستی برات بخونمش... با همدیگه تمومش کردیم.

ییبو سر بالا اورد و نگاهش رو به جان دوخت. مشتاق بود برای بیشتر شنیدن از گذشته ای که فراموشش کرده بود، از روزهایی که باهم گذرونده بودن، از خاطرات تلخ و شیرینشون.

_ حتما میخونمش.

جان خیره به لبخند ییبو سری تکون داد. امیدوار بود خوندن کلمات اون کتاب بخشی از حافظه ییبو رو برگردونه. نگاهش رو به ساعت روی دیوار داد. ساعت از دوازده شب گذشته بود. از جا بلند شد و گفت:

_ دیگه میرم بخوابم... اگه چیزی لازم داشتی صدام کن. خوابم سنگین نیست، متوجه میشم.

_ باشه. خوب بخوابی.

لحن شیرین ییبو، لبخندش رو پر رنگ کرد. جلو رفت و فاصله رو کم کرد. خم شد و بوسه ای روی سر ییبو، بین موهای ابریشمیش نشوند. گونه ی نرمش رو نوازش کرد و خیره تو چشمای عسلیش زمزمه کرد:

_ توام همینطور.

لبخند ییبو تحت تاثیر اون بوسه نرم و نوازش کوتاه، لرزید. جان با قدم هایی آروم سمت در راه افتاد. با بی میلی از اتاق خارج شد و در رو نیمه باز رها کرد.

روز خوبی رو گذرونده بود. مثل قبل کنار هم شام خورده و فیلم دیده بودن. همه چیز آروم بود و اثری از غم و ناامیدی توی خونه دیده نمیشد. کف حمام با خون جان رنگ نشده و روی طراحی ها قهوه نریخته بود. بوی تن دوست داشتنی ییبو با هوای خونه ترکیب شده و ریه های جان برای نفس کشیدن مشتاق تر از همیشه بودن. قلبش با سرعتی ملایم میتپید و زندگی به خوبی جریان داشت.

تنها یه مشکل وجود داشت. تختش خالی و سرد بود و اجازه نداشت تو آغوش گرم و نرم ییبو به خواب بره.

همه چیز درست مثل اوایل ازدواجشون بود. با این تفاوت که این بار ییبو بود که فاصله میگرفت.

The Patients HeartWhere stories live. Discover now