کیم سوا
دختر صاحب بزرگترين شرکت توی کره
اما این شرکت زیر دست مافیا بزرگ کره هست
و با اون شراکتایی دارن
چی میشه اگه مافیای کره اون رو ببینه
به زور باهاش ازدواج کنه؟یه خلاصه کوتاهم بگم
کیم سوا با پدر و مادرش توی یه جشن برای اولین بار با جئون جونگکوک روبه رو میشه و بعد از یه مدت میفهمه که باید با اون ازدواج کنه
ولی اون حتی بعد از ازدواجشم به فکر فراره
و یک روز فرار میکنه اما یکسال بعد
درست در اوج نترسیدن
همه چی بهم میریزه ...**************************
این فیک در حال ادیت میباشد بعد از ادیت شدن
کامل همه رو یک جا براتون اپ میکنم
اگه همین پست هم حمایت کنید براتون زود تر میزارمش
از خوندش پشیمون نمیشی یک داستان تکراری نیست
♡
YOU ARE READING
Forced marriage
Randomهیچوقت فکر نمیکردم با کسی که حاضر بودم بمیرم اما با اون نباشم بتونم بهترین زندگی رو برای خودم فراهم کنم زندگی غیر قابل پیش بینی تر از اونیه که فکرشو میکنی