𝁵39𝁵

670 141 6
                                    

یول قصد داشت یه شب خیلی سکسی بسازه، چمدونو بالا پایین میکرد ولی متاسفانه با لیوان برقی واژن دار و اون چیزایی که نمیفهمید چیه نمیدونست چطور میتونه سکسی باشه.

دستگیره در اتاقش بالا پایین شد.
-هیونگ؟

از جا پرید.
+می.میام الان، دو دقیقه واستا.

-قفل کردی؟

+میام.

دو دستی زد تو سرش و تند تند مجله گی رو ورق زد یه ایده‌ای پیدا کنه که یه چیزی از بین وسایل افتاد بیرون و قل خورد جلوی پاش.

گونه‌هاش در لحظه رنگ گرفت، آب دهنشو فرو داد.
+اوه...


لوئی حوله رو، روی موهاش تند تند عقب جلو کرد و سرشو خشک کرد.
برگشت اتاقش، گوشیشو برداشت و به پدرش زنگ زد.
=ها.

-پدر میشه داری میای سیب زمینی سرخکرده بخری؟

=یول بهت نگفت؟

-چیو؟

=ما داریم میریم جایی دعوتیم فردا قبل ظهر برمیگردیم، انلاین سفارش بده و مراقب خودتون باشین.

لوئی تشکر کرد و درحالی که لباسهای تنش فقط یه شلوارک مشکی یک وجی گشاد و کوتاه با جیبهای بزرگ مدل امریکایی بود، خودشو رو تختش رها کرد.

انلاین یه مقدار خوراکی سفارش داد و منتظر یول موند.
تو تایم بیکارش به بکهیون تکست داد.
-کجایی؟

بلافاصله سین خورد و ایزتایپینگ شد.
×دارم پی پی میکنم.

لوئی یدور به گوشی فاک نشون داد.
-حس و حالم پرید، اصلا در جریانی داری با دوست پسرت چت میکنی؟

بکهیون استیکر یه میمون درحال فکر کردن فرستاد.
×چجوری بگم توالتم که دوست داشته باشی؟

-هنر خودته.

بلافاصله یه عکس ارسال شد.
لوئی بازش کرد و یخ بست.

پایین تنه لختش...
-حرومزاده.

بکهیون عکس بعدیو از نمای پشت فرستاد و کپشن نوشت.
"تا فردا شب نگهش میدارم، فرداشب این تو نباشی میرم یکی دیگه رو پیدا میکنم براش"

لوئی زبونش بند اومده بود.
-هرزه...

×یول بهم گفت امشب هیچکس نیست خونتون... حواست باشه ما الان مهمون داریم دستم بسته‌اس، شامو بخوریم حواسم بهتون هست زنگ میزنم تا صبح گوشیو میذاری رو ویدیوکال همه چیو ببینم هیچ غلطی نمیکنین.

لوئی گوشیو انداخت و سعی کرد نفس بگیره، هنوز ذهنش درگیر دوباره دیدن بدن برهنه‌ای بود که ۲ ماه بود ندیده بودش ولی یادش بود چقدر خوشمزه بود.

دوست پسرش صبرشو امتحان میکرد؟ لوئی دلش میخواست همین الان بره اون لعنتیو از خونشون بکشه بیرون و بهش نشون بده عاقبت کارش چیه ولی متاسفانه اون هیونگ بی رحم بهش گفته بود امشب میخواد خونشون بمونه پدرشو عذاب بده و لوئی نمیتونست مزاحم گند زدن دوست پسرش به وجهه پدرش در جمع طلایی خانواده مادری بشه.

𐇵 ℙ𝕚𝕠ℙ𝕚𝕠 𐇵Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang