من خود مرگم : میخوای حالتو خوب کنم؟_ مرگ میتونه حالو خوب کنه؟
_آره خب
_ولی خب نه مرسیمن خود مرگم : قبلنت رو دوست داری؟
_قبلنم رو؟ یعنی گذشتم؟
_آره احتمالا
_چرا؟من خود مرگم : پس نمیر
_عام
_خب.. باشه ولی مردم عجیب شدن:)من خود مرگم : بخدا که این عام جدیده
_این مثلا داشتم فکر میکردم:)
من خود مرگم : قبلا عجیب غریب نبودن؟
_قبلا دقت نمیکردم
من خود مرگم : پس تو عجیب غریب شدی
_شاید
_چرا نوشتی خود مرگی؟من خود مرگم : قبلا زیاد از 'شاید' استفاده میکردی؟
_یجورایی مثل تیکه کلامه، پس آره
من خود مرگم : همه خود مرگیم
من خود مرگم : خوب یا بد، به هرکسی که میرسیم با اثرمون قبلیشو میکشیم_اوه
من خود مرگم : پس خیلی عوض نشدی
_میشه گفت که من عوض شدم ولی دوباره شدم همون قبلیم
من خود مرگم : آدما هیچوقت به قبلیشون برنمیگردن، چه روحا چه جسما
_از کجا اینقد مطمئنی؟
من خود مرگم : چون طبیعتش همینه
من خود مرگم : چون زمان وجود داره_هوم.. شاید
_بزار سعی کنم دیگه این شاید رو نگممن خود مرگم : حتی اگه زمان رو برگردونی تو باتجربه تر شدی
_دلم میخواد ازت سوال بپرسم ولی سوالی به ذهنم نمیاد
من خود مرگم : میخوای من ازت سوال بپرسم؟
_البته
من خود مرگم : میتونی الان بی دلیل بخندی؟
_آره
_همین که کلمه خنده رو نوشتی ناخداگاه لبخند میزنممن خود مرگم : تهش تلخ میشه یا آرومی؟
_معمولا تلخ نمیشه.. الانم نیست
من خود مرگم : تو برای زندگی کردن مناسبی
_فقط با لبخندم؟
من خود مرگم : بشر به امثال تو نیاز داره
من خود مرگم : با لبخند تو
من خود مرگم : که تلخ نیست که آرومه_عهه خدایا، باعث میشی قلبم گرم شه
من خود مرگم : تو انسان خوبی هستی
_واقعیتش انتظار این حرفا رو نداشتم
من خود مرگم : میدونم
_ولی لبخند خودت چی؟