Ch_169,170,171

455 164 72
                                    

های سان فلاورز🥺
حقیقتا این مدت خیلی برای یه بار آنلاین شدن در هفته تنبلیم میاد نظرتون چیه یه دفعه بیام به ازای هر هفته ای که تا کنکور مونده یه پارت اپ کنم و بعدش یمدت ناپدید شم؟🥲
و راستی، کامنت های پارت قبلتونم خیلی بهم چسبید عشقید بمولا🥺❤️
واتپدم دیشب چس کنشو زده بود به برق انگار/:
اصن نمیذاشت آپدیت کنم...
خلاصه که ببخشید واسه تاخیر 🥲



آلفایی که چهار زانو زده بود و با دستِ زیر چانه ش با لبخندی پر از آرامش به بحث احمقانه ی سه نفری که دو نفرشون قرار بود قربانی بشن نگاه می‌کرد... این احمقا یه چیزی رو یادشون نرفته بود؟ کسی که اینجا باید تصمیم می‌گرفت اون بود!! نه ژان...

حوصله ش که سر رفت آهی کشید و از جا برخاست...  با طمأنینه و قدم های آروم به سمت جفتش رفت و جلوش ایستاد:

-الان چی باعث شده فکر کنی که میتونی جلوی کشته شدن این حرومزاده رو بگیری... فرمانده؟

امگا با اعتماد به نفس پوزخندی زد و گفت:

-فکر نمیکنم آلفای احمق! مطمئنم!

دست های مرد توی جیبش رفت با اخم رو به امگاش غرید:

-دستش رو ول کن.. همین حالا!








انگشت های ژان بی اختیار شل شد و مچ ونهان رو رها کرد. چه اتفاق کوفتی ای داشت میفتاد؟ این عوضی داشت از دستورِ آلفا استفاده می‌کرد؟

دستش رو بالا آورد و پشت انگشت هاش رو روی گونه ی امگایی کشید که خشکش زده بود:

-داشتی میگفتی.. ادامه بده!

بزاقش رو قورت داد و به سختی از میون دندون های قفل شده ش غرید:

-هـ.. همین الان... تـ- تمومش کن عوضی!

+و اگه نکنم؟

-قـ- قسم میخورم.. بیـ- بیچاره ت میکنم!

فریاد آلفا برای به زانو در اومدن ژان کافی بود:

-دهنتو ببند!









پسرک بیچاره ای که روی زانو هاش بود از ترس می‌لرزید و بی اراده اشک از چشم هاش جاری شده بود.. کلنل سابق به عمرش همچین چیزی ندیده بود! این پسر حتی قبل از قدرتمند شدنش هم جلوی کسی به زانو در نمیومد و اجازه نمیداد کسی عجز و ناتوانیش رو ببینه! جریان کوفتی چی بود؟! چه اتفاقی داشت میفتاد؟

آلفا به آرومی جلوش نشست و دست هاش رو دور بدن پسر حلقه کرد.. صداش آروم تر شده بود اما هنوز هم تهدیدی که درونش موج میزد قادر بود مو به تن تمام افراد داخل سالن سیخ کنه:

-من آلفای تو ام! من کسی هستم که برای تو تصمیم میگیره! من کسی هستم که مشخص میکنه کی زنده بمونه و کی بمیره! دیگه داری پات رو از گلیمت دراز تر میکنی فرمانده. به نفعته حد خودت رو بدونی. اینکه تا الان جلوت کوتاه اومدم به این معنی نیست که نمیتونم با خشونت باهات رفتار کنم!








[You Are My Destiny]~(Yizhan)Where stories live. Discover now