بکهیونه و قولش!!!
دومین صبحیه که جونگین تو تخت سهون از خواب بیدار میشه. حس گرمایی که از بغل سهون دریافت میکرد لذت بخش بود، بخاطر خوشی که کل وجودش رو گرفته بود دلش خواست که سهون همچنان خوابیده رو ببوسه. چشمهای سهون به آهستگی باز شد و لبخند قشنگی رو لب هر دوشون نشست.
_سلام خواب آلو...من گشنمه!
+سلام جونگینی...صبح توام بخیر。◕‿◕。
_باشه...بخیر...حالام پاشو از اون صبحونه دیروزیا حاضر کن....گشنمه!
سهون از جاش بلند شد و بعد یه بوسه کنار شقیقه اش شروع کرد بلند بلند غر زدن، و این جونگین رو به خنده مینداخت چون به نظرش خیلی بامزه بود که با کون لخت عین مرغ گیج دور خودش بچرخه و غر بزنه.تصمیم گرفت یکم بهش عذاب وجدان هم اضافه کنه پس لباشو جمع کرد و گفت:
_میدونم دوست داشتی راحت بخوابی.... ولی من نیم ساعتی هست که بیدار شدم برای همینه خیلی گشنمه....ببخشید...اگه کمرم درد نمیکرد و پاهام ضعف نداشت بیدارت نمیکردم....
اون لبای گوشتالویه آبدارش رو آویزون کرد و نگاهشو به پاهاش زیر لحاف انداخت و سرشم یکم کج کرد و تیر خلاص رو وسط قلب اوه سهون نشوند. سهون که تازه یک لنگه از شلوارشو پاش کرده بود اون یکی لنگه رو هم تلو تلو خوران پاش کرد و کشیدش بالا و سمت پسر کوچولویه معصومو بیچاره روی تخت پا تند کرد و محکم بغلش کرد. همزمان با نوازش موهاش سعی کرد منحنی لبهاشو برعکس کنه:
+بیبی...منو ببین...کمرت خیلی درد میکنه؟....لازمه بریم دکتر؟...
_نه اون قدر نیست...ولی یکم درد میکنه...
جونگین با خباثت تمام زل زد به چشمهای سهون و دروغ گفت در صورتی که اصلا هم درد نداشت.
+اشکال نداره لاو...چون گرسنه هستی اول بیا به شکم کوچولوت برسیم بعدش هم به کمر و پاهات رسیدگی میکنم...قول میدم تا دو ساعت دیگه بتونی پاشی برقصی...هووم؟؟
جونگین ته دلش داشت از شرایط به طور ویژه ای احساس خرسندی میکرد پس یه لبخند کیوت رو لباش نشوند و سرش رو تکون داد.
_اوکی
+پس هر جور راحتی دراز بکش...الان میام...
سهون تا به حال انقدر حس سبکی نداشت اونم اول صبح که بیدار شدنو تکون خوردن براش مثل جنگ توی خط مقدم بود. ترکیدن حباب های شیرین شکلاتی رو توی قلبش حس میکرد با یه لبخند عمیق که انگار به صورتش منگنه شده بود سینی رو کنار جونگین گذاشت و پسر خواب آلویه گرسنه اش رو صدا زد:
YOU ARE READING
برای داشتن تو
Roman d'amourچند گام لازمه تا بتونی صاحب قلب کسی بشی؟ سوال سختیه ولی آیا جلوی جونگین عاشق رو میگیره؟ ژانر:رومنس_فلاف_زندگی روزمره_اسمات کاپل ها:سکای و با حضور افتخاری چانبک🥰 📢پایان یافته🥳🎉