لوئی چشمهاشو بست.
-داشتین اسیب میدیدین. داشتن بهتون اسیب میزدن و من نمیتونستم کاری کنم.بکهیون بینیشو کشید بالا و به خودش فشار اورد الان به ابرو و فامیل و خانواده اهمیتی نده و اون پسرهارو جمع و جور کنه.
بعدا سر فرصت تو تنهاییهاش میتونست وحشت و غمشو از چشمهاش تخلیه کنه.کمکشون کرد تا مبلمان رسوندشون. چهره لو انقدر نگران کننده بود که نتونست بیخیال بمونه و به اورژانس زنگ زد.
لوئی حتی یکبار به خاطر خودش هیچی نگفت فقط و فقط داشت خودشو سرزنش میکرد که پسرهای بزرگتر اسیب دیدن و نتونسته کاری کنه.
پرستارهای اورژانس وضعیتشو برسی کردن بهش ارام بخش زدن و خوابید.
وقتی هردو تو سکوت خونه تنها شدن سه پاکت سیگار رو تو کمتر از یکساعت تموم کرده بودن.
بکهیون یول رو نوازش کرد.
×درست میشه یول.یول چشمهاشو رو هم فشار داد.
+چطور تو روی مامان بابا نگاه کنم.بکهیون کشوندش سمت خودش تا رو پاش بخوابه. موهای یول رو نوازش کرد.
×درست میشه عزیزدلم.بعد اروم خندید.
×حتی خودمم مطمئن نیستم که کار اشتباهی نکردیم.یول اشکش از گوشه چشمش چکید و اون روزها روزهای اخری شد که پیش هم بودن.
هرچند پر از درد و اسیب.لوئی به محض بیدار شدن پسرهارو بغلش گرفت و بوسه بارونشون کرد.
بکهیون وقتی تو آغوش لو دراز کشیده و سرش رو سینهاش بود گفت.
×حساب کردین چند روز از مرخصی پایان آموزشی مونده؟یول طرف دیگه لو جواب داد.
+احتمالا اون ۲ سال اصلیه رو جدا میفتیم.بکهیون شونه بالا انداخت.
×تو اموزشی هم جدا بودیم الان پیش هم نیستیم؟یول حرفهای ترسناکی میزد.
+تو اموزشی هم تنها بودیم.لوئی نگرانش بود و میترسید افسردگی یول برگرده.
بوسیدش و تو بغلش فشردش ولی با دیدن فکر مشغول یول که بوسه هاشو سرد جواب میده فهمید چیزی که نباید اتفاق افتاده.پسرها نفهمیدن تو ذهن حساس ترین عضو رابطه چی میگذره ولی لوئی فکر میکرد شاید یه جور افسردگی و شوک بعد از حادثهاس ولی بکهیون نگرانی بیشتری داشت...
اومد رو پاش نشست و خودشو مثل گربه تو اغوش بزرگ یول حل کرد.
×کار احمقانه که نمیخوای بکنی نه؟یول لبخند زد، تار تار موهای کوتاه بکهیونو نوازش گونه لمس میکرد بره عقب پشت گوشش.
بکهیون مویی به اون بلندی نداشت ولی یول از نوازش موهاش لذت میبرد.
لبهاش وقتی دهن باز کرد به هم چسبیده بود.
+شیرین.×گولم نزن، توکه نمیخوای ولم کنی؟
یول سرشو رو شونه بکهیون گذاشت.
×لوئی فقط وقتی با توئه انقدر خوب سکس میکنه اگه تو نباشی پارم میکنه.
YOU ARE READING
𐇵 ℙ𝕚𝕠ℙ𝕚𝕠 𐇵
Fanfiction࿑𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞𝁺𝐶ℎ𝑎𝑛𝑏𝑎𝑒𝑘, 𝐶ℎ𝑎𝑛𝑙𝑜𝑒𝑦, 𝑆𝑒𝑘𝑎𝑖 ࿑𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞𝁺 𝑇ℎ𝑟𝑒𝑒𝑠𝑜𝑚𝑒, 𝑆𝑚𝑢𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦, 𝐹𝑙𝑢𝑓𝑓 لوئی برادر کوچکتر یول، برای سالهای زیادی دور از خونه و به تنهایی زندگی میکرد. و درست وقتی زندگیش رو به ای...