:)
_______________________جوری به عقب هلش دادن که نتونست جلوی افتادنش روی زمین رو بگیره و محکم روی زمین افتاد با چشمای اشکی سبزش که زیبای ترین و خاص ترین رنگی بود که تا حالا تو زندگیم دیده بودم با ترس بهم نگاه کرد آه چقدر تحریک کننده همین جوری نگاهم کن دکو با بدبختی و بیچارگی
این جایگاهیه که بهش تعلق داری باید همین جوری زندگی کنی همین جوری به من نگاه کنی با بدبختی و ترس و ناامیدی نمیدونی الان چقدر دلم میخواد روی یکی از همین میزا کارتو بسازم پوزخندی زدم "میخوای قهرمان باشی دکو، تو حتی نمیتونی روی پاهات درست وایسی" با این حرفام دوستام که اونجا وایساده بودن زدن زیر خنده
زیپ شلوارمو پایین کشیدم و پوزخندم بزرگ تر شد " بجنب دکو اون دهن بی مصرفتو باز کن بزار به ی دردی بخوری " با ترس بهم نگاه کرد قطره های اشک یکی یکی روی گونه هاش سرازیر میشد نمیتونستم بگم این صحنه چقد برام لذت بهخش بود ترس و بدبختی توی چشماش انگار جونی به جونام اضافه میکرد " بدو ایزوکو ما کل روزو وقت نداریم اون دهن کثیفتو باز کن" کای با حالت خسته ای گفت
اما حرکتی نکرد به طرفش رفتم که با ترس خودشو عقب کشید تا جایی که دیوار پشت سرش جلوشو گرفت و دستشو جلو آورد تا جلومو بگیره " ن-نه خواهش میکنم کاچ-" قبل از این که بتونه بیشتر حرف بزنه دستشو با خشونت کنار زدم و محکم موهای سبز نرمشو تو مشتم گرفتمو سرشو به دیوار پشتش کوبیدم و که باعث شد دهنشو برای اخ گفتن از درد باز کنه
از فرصت استفاده کردمو دیکمو با فشار وارد حلقش کردم"اگه دندونت بهش بخوره با عنبر یکی یکی دندوناتو میکشم" چشماشو محکم روی هم فشار داره بود و اشکاش همین جوری از گونه هاش سرازیر بودن پوزخند روی صورتم از این بزرگ تر نمیشد به طرف دوستام برگشتم " هی تتسو داری فیلم میگیری دیگه " تتسو خنده ای کرد "از همون اولش"
"خوبه"دوباره به طرف ایزوکو برگشتم که سعی میکرد با دستاش منو به عقب هل بده نفله فک کردی اجازه میدم محکم موهاشو توی دستم گرفتم و شروع به تلمبه زدن کردم و ناله های از سر دردش شروع شد بدون هیچ توجهی بهشون سرعتمو بیشتر کردم اونقدری حس خوبی داشت که نمیتونستم توصیفش کنم کم کم به کامم نزدیک شده بودم اون صورت پراز اشکو چشمای پر از ترسش زیادی برام لذت بخش بود نمیتونستم بیشتر از این خودمو نگه دارم
دیکمو از توی دهنش در اوردم روی صورتش کام شدم شروع به سرفه کردن کرد روی زمین خم شده و بودو هق میزد که کای داد زد "خفه شو" اونقدری بلند داد زده بود که لرزه به بدن پسرک انداخت و در جا صداشو خفه کرد کای کمی به طرفش خم شد و دستشو روی شونش گذاشت که باعث پریدن پسرک مو سبز شد "هی ایزوکو امروز تولدته مگه نه؟" اما جوابی از پسر نشنید ایزوکو سرشو پایین انداخته بود و با لرز به زمین نگاه میکرد
کای ازین که به سوالش بی محلی شده بود عصبی شد و داد بلندی زد "جواب سوالمو بده !مگه کری دکو" ایزوکو ی بار دیگه از جاش پرید و با صدایی که به زور شنیده میشد اره ای گفت کای پوزخندی زد "ببین برات کیک اوردم " ایزوکو سرشو کمی بالا آورد که ببینه راجب چی صحبت میکنه همون لحظه دو تا تخمه مرغ توی صورتش خوردن بعد کاتسوکی بالای سرش رفت و لبخند ترسناکی زد " منم همین طور دکو" بعد شیری که از یک هفته قبل بیرون خونه گذاشته بود تا گندیده بشه و از کیفش در آورد و روی سرش خالی کرد
دختری که تا الان ساکت وایساده بود بالا پایین پرید "ایزوکو-چان ایزوکو-چانن منم برات اوردم" بعد دستشو توی کیفش کرد و مقداری آرد کپک زده بیرون آورد همش رو روی ایزوکو خالی کرد و بعد اون گروه چهار نفره عقب وایسادن و به شاهکارشون نگاه کردن همه با هم گفتن "تولدت مبارک" و بعد زدن زیر خنده
دکو ببین تو لیاقتشو نداری ولی من دارم بهت تولدتو تبریک میگم خوشحال شدی نه حتی برات ی جشن پنج نفره گرفتیم خیلی خوشحالی مگه نه ؟ تتسو فیلمو قط کرد و به طرفمون برگشت "خب دیگه دخترا منتظرمونن کاتسوکی بریم " همشون وسایلاشونو جمع کردن به طرف درخروجی کلاس رفتن قبل از این که از در خارج شدم به طرف دکو برگشتم و پوزخندی زدم "هی دکو خیلی دلت میخواد قهرمان شی نه ؟ پس ی کاری بکن برو و خودتو از پشته بوم پرت کن پایین قبلش یادت باشه دعا کنی تو زندگی بعدیت ی کوسه داشته باشه " خواستم برم که کای کنارم زد و به طرف ایزوکو نگاه کرد"هی دکو اگه میخوای فیلم ساک زدنت تو کل مدرسه بخش نشه ... ین برای هر کدوممون میاری گرفتی ؟" بعد همشون با خنده خارج شدن و پسررو با خودش و افکارش تنها گذاشتن
________________
خب اگه دوسش داشتین حتما بهم بگین و اینکه ادامه بدم ؟
YOU ARE READING
You're Mine
Fanfictionهر چقدر میخوای داد بزن کمک بخواه هیچ کس قرار نیست کمکت کنه از همه و همه چیز دورت میکنم تو فقط متعلق به منی هیچ کس نباید به تو نگاه کنه اجازه نمیدم چه بخوای چه نخوای این سرنوشت توعه پس بهتره قبولش کنی و باهاش کنار بیای