Ch_178,179,180

478 166 78
                                    

سلام..
واقعا نمیدونم چی بگم بهتون..
فکرشو بکنین، با کلی ذوق میاین واتپد پارت اپ کنین اونوقت بیشترین پیامی که به چشمتون میخوره (چقد پارتا کمه و جملات مشابه) هست..
اعصابتون خورد نمیشه؟؟؟ تو ذوقتون نمیخوره؟
اینم بگم که مقدار کلمات پارت ها همیشه یکسان و حول‌و‌هوش دو هزار کلمست!
واقعا چی باعث میشه فکر کنین من خیلی آدم بیکاریم که با دیدن این مدل کامنتا بازم حوصله داشته باشم واستون آپلود کنم؟
ناموسا اگه یه بار دیگه همچین پیامی ببینم یا بوک رو دراپ میکنم یا برای همیشه حذف! انتخاب با خود شماست!!!













با پیچیدن بوی ضعیف رزماری وحشت زده عقب کشید و خواست از آغوش ییبو خارج بشه که دست های آلفاش چنین اجازه ای بهش نداد:

-هی... آروم باش! کجا داری میری؟

صورت پسرک بیچاره هنوز از اشک برق میزد و صداش بغض فاحشی داشت:

-تـ- توی لعنتی.. توی این وضعیتم به فکر پایین تنه ی کوفتیت هستی؟ چطوری میتونی کاری کنی که من برم توی هیت؟ خجالت نمیـ..

ییبو وسط حرفش پرید و با خشم و صدایی بالا رفته گفت:

-حرف دهنتو بفهم!

لب های امگا به هم دوخته شد.. چرا اون کسی بود که عصبانی به نظر می‌رسید؟ چطور به خودش حق می‌داد عصبانی بشه؟











شونه هاش رو گرفت، به سمت خودش کشید و دوباره به آغوش امن خودش برش گردوند، سرش رو روی سینه ش گذاشت و واداش کرد به صدای بلند قلبش گوش بده:

-برای اینکه توی هیت بری به ده برابر این مقدار فرومون نیاز داری امگای احمق! چرا نمیفهمی؟ من فقط میخوام آرومت کنم..

آهی کشید و انگشتانش رو میون خرمن ابریشم قیرگون جفتش به حرکت در آورد:

-یکم از فرومونم رو آزاد کردم تا بهت نشون بدم آلفات کنارته.. تنها نیستی.. که دلیلی برای ترسیدن وجود نداره و اون هر اتفاقیم که بیفته کنارت میمونه.. اون وقت میگی می‌خواستم تو رو ببرم توی هیت؟ توی همچین موقعیتی؟ واقعا منو همچین آدم عوضی ای میبینی؟










با شنیدن صدای آرامش بخش طپش قلب جفتش بی اختیار عضلاتش رو رها کرد.. اون ماهیچه ی لعنتی به حدی محکم خودش رو به سینه ی پسر می‌کوبید که انگار صداش از کل اتاق داشت شنیده می‌شد! حرکت ملایم انگشتای بلند و بزرگ ییبو میون موهاش و لمس آرامش بخش دست دیگه ش روی شونه ها و کمرش باعث می‌شد خواه ناخواه گاردش رو پایین بیاره و خودش رو به دست های نوازشگر جفتش بسپره..

وات ده فاک..؟ چه غلطی داشت می‌کرد؟ چطور می‌تونست به یه نفر اجازه بده تا این حد پاهاش رو از گلیم خودش درازتر کنه؟ متوجه نمی‌شد... چرا جلوی این آلفای خدا لعنت کرده اینقدر کوتاه میومد؟
( نویسنده رو کلمه ی خدا لعنت کرده کراشه💅🏻)












[You Are My Destiny]~(Yizhan)Where stories live. Discover now