قرار ملاقات!

568 87 2
                                    

&:بالاخره ۲ ماه لعنت شده گذشت
آره گذشت
برای من با تعقیب کردن و از دور دیدن دکتر جئون گذشت
هر شب چهرش جلوی چشمام جون میگرفت
هر لحظه لبخنداش اخماش جذبش و...
مگه چیزیم هست دربارش که برای من جذاب نباشه؟
نیست... من کاملا عاشق و در مقابل اون ضعیفم

دستای عرق کردمو به شلوارم کشیدم و با یه نفس عمیق وارد کلینیک شدم

&:سلام من ساعت ۴ وقت ملاقات داشتم

*:سلام بله آقای پارک یه چند دیقه بعد میتونید برید داخل

&:با استرس روی صندلی نشستم و حرکات عصبی پام بیش از حد رو مخم بود؛بالاخره با اشاره منشی بلند شدم و قدمای لرزونمو سمت در اتاقش کشیدم
آروم جیمین آروم قراره صداشو بشنوی پسر
قراره تو چشمات نگاه کنه
قراره باهات حرف بزنه

با دستای لرزونو خیسم چند تقه به در زدمو دستگیره و پایین کشیدم و درو باز کردم

نفس لرزونمو بیرون دادمو بالاخره سرمو بلند کردم و تو چشمای خوشگلش نگاه کردم

&:س..سلام

_سلام بفرمایید داخل آقای پارک

&:اوممم...ب..بخشید شما فامیلی منو از کجا میدونید؟

_از روی پرونده‌ای که جلومه...
من قبل از ملاقات با مراجعه کننده‌هام به پروندشون یه نگاهی میندازم

&:ا..اوه بله درسته

_بشین لطفا.. میتونم باهات راحت باشم جیمین‌شی؟

&:ب..بله معلومه که ی..یعنی آره میشه.. بله میشه

_خب طبق چیزی که تو فرم پروندت خودت نوشتی چند ساله که افسردگی داری درسته؟

&:ب..بله درسته تقریبا ۳ ساله

_اما اینجا زدی دو سال!

&:ت..‌‌تقریبا همون دو سه سال دقیق نمیدونم از کی

_درسته
من بعنوان کسی که انتخاب کردی بهت کمک کنم باید یه چیزایی از زندگی شخصیت بدونم
البته کاملا با رضایت خودت
من سوالامو میپرسم هر کدومو راحت بودی جواب میدی
اگر راحت نبودی و سکوت کنی من میرم سوال بعدی؛قبول؟

&:هر سوالی بخواین میتونین بپرسین همرو جواب میدم

_با خانواده زندگی میکنی یا دوستت یا تنها؟

&:تنها.. خانوادم تو کشور دیگه‌ای هستن

_برای کار کشور دیگه‌ای هستن؟

&:نه مادرم اهل کشور کلمبیاست و منم تا ۱۵ سالگی اونجا بودم
پدرم کره‌ایه و من کره رو خیلی دوست داشتم
برای همین از ۱۵ سالگی اینجا تنها زندگی میکنم

_پس دورگه‌ای
زیبایی بیش از حدتو از دو کشور به ارث بردی

&:با حرفش حس کردم قلبم داره میترکه از بس خون پنپاژ کرده

don't touch meWhere stories live. Discover now