سلام خوشگلا 🤧🤧
من اومدم با پارت جدید💋
عیدتون مبارک باشه خوشگلا 💋قبل از اینکه بریم سراغ داستانمون میخواستم یه چیزی بگم... از حالا به بعد برای هر پارت داستان پوستر میخوام درست کنم و بزارم... قبلا توی سایتای دیگه برای داستانام از این کارا میکردم نمیدونم اینجا چرا تنبل شدم... 🤧😂😂
امیدوارم از پوستر ها و کاورایی که درست میکنم خوشتون بیاد 😙
فالو یادتون نره...
منتظر حمایت هاتون هستم ಥ‿ಥعا راستی خیلی وقته از اسم داستانم راضی نبودم... عوضش کردم... 🤧
♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶صدای رعد و برق کل امارت رو پر کرده بود... وسط حیاط روی زانوهاش نشسته بود... کاملا سر تا پا خیس شده بود و آب از موهاش چشمه میکرد... هنوز باورش نمیشد چه اتفاقی افتاده... هنوز توی شوک بود... واقعا... ترکش کرده؟؟!!
گلبرگ های رز توی دستش رو نوازش میکرد و یه شدت اشک میریخت... قطره اشک از چشمش سرازیر شد و با قطره بارونی که روی گونه اش میخورد یکی شد و از صورتش روی گلبرگ های گل چیکه کرد...قلبش توی سینه اش فشرده شده بود...
احساس میکرد... دیگه نمیتونه... بدون اون... دووم بیاره...یکدفعه آسمون غرشی کرد و صدای رعد و برقی بلند شد که در همون لحظه با صدای فریاد جونگ کوک یکی شد و شدت ناراحتیش رو دو برابر کرد...
کوک با اشک : تهیونگگگگگگگ!!!!
بعد از اون فریاد و زجه بلندی که زد احساس کرد تمام انرژیش یکدفعه تخلیه شد و تحلیل رفت... درحالی که روی زانوهاش نشسته بود... سرش گیج رفت و تعادلشو از دست داد و پخش زمین شد!!
اهمیت نمیداد که بارون چقدر شدید باشه و داشت زیر قطره های بیرحم آسمون خیس میشد... اصلا اهمیت نمیداد!!!
تنها... شاخه رز رو به قلبش میفشرد و اشک میریخت...
فقط اشک!!
YOU ARE READING
★JEON MAFIAˢᵗʸˡᵉ ᴸᵒᵛᵉ 🕶[ Kookv] | Completed
Fanfiction[ completed ] هشــــدار 🔞 تهیونگ مامور مخفی ویژه اینترپل... ندونسته وارد منطقه مافیا جئون میشه و طی اتفاقاتی شخصی رو ملاقات میکنه که از قضا قاتل پدرش هم هست اما هویت واقعیش رو نمیشناسه... مافیا جئون جونگ کوک!!! چی میشه که اگه مافیا جئون که وارث ق...